به خیال تو به هر جای که من می نگرم
می نیاید به جز از گلشن و گل در نظرم
تا گل روی تو آرام و قرارم بربود
به هوایت چو نسیم سحری در به درم
بر سر جان من، ای دوست، دل آزرده مباش
نظری کن که فدای تو بود جان و سرم
عاشق روی توام با همه بی مهری تو
گر به خورشید تماشا بکنم بی بصرم
گر به شاهی شوم، ای مرغ همای سر من!
باز در دست تو چون صعوه ی بی بال و پرم
بسته ی زلف تو گشتم به هوای لب تو
طوطی هندم و در دام بلای شکرم
آتشی در دلم افتاده ندانم ز کجا
این قدر هست کزو سوخته جان و جگرم
حجل از کرده ی خویشم، گله از کس نکنم
من که با این همه نزدیکی او،دورترم
دل و دلبر به چه دل بر شکنم بر سر دل
دل گذارم نتوانم که ز دلبر گذرم
در ره عشق بتان، کشته شدن زنده دلی است
ای خوش آن روز که جان در ره جانان سپرم
دل من مشکن ازان عارض و بالای که من
مرغ گلزار ارم، بلبل شاخ شجرم
برو ای زاهد خودبین ز «وفایی» بگذر
پیش من دام مینداز که مرغی دگرم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و وابستگی عمیق خود به معشوق میگوید. او توصیف میکند که هر جا که مینگرد، فقط زیبایی و گل را میبیند. عشق او باعث شده که آرامش و قرارش را از دست بدهد و به شدت در فکر معشوق باشد. شاعر از درد دل و شوقش به معشوق میسراید و میگوید که حتی با همه بیمحلی معشوق، همچنان عاشق او است. او خود را در دام عشق او میبیند و همچنان راحت نمیتواند از عشقش دست بکشد. در نهایت، شاعر از زاهدان خودبین میخواهد که از قضاوت درباره عشق او بپرهیزند و به او اجازه دهند تا در عشقش آزادانه عمل کند.
هوش مصنوعی: هر جا که به ذهنم میرسد، فقط زیبایی و گلها را میبینم و غیر از این به خاطر تو چیزی دیگر برایم وجود ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی که زیبایی تو آرامش و قرارم را گرفت، در پی تو مانند نسیم صبحگاهی، در هر جا هستم و سرگردانم.
هوش مصنوعی: ای دوست، بر جان من مریز و دلگیر نباش. فقط نگاهی به من بینداز که جان و سرم فدای تو هستند.
هوش مصنوعی: من عاشق چهرهی تو هستم، حتی با تمام بیمحبتیهایت. اگر به خورشید هم نگاه کنم، انگار که چیزی نمیبینم.
هوش مصنوعی: اگر به مقام سلطنت دست پیدا کنم، ای پرنده خوشبخت! باز هم در دستان تو مانند جوجهای فاقد بال و پر خواهم بود.
هوش مصنوعی: من به خاطر آرزوی لبهای تو، در زلف تو گرفتار شدم. مانند طوطی هندی هستم که در دام شیرینی شکرت گرفتار آمدهام.
هوش مصنوعی: در دلم آتش شعلهور شده و نمیدانم این آتش از کجا آمده است، به حدی که جان و دل مرا سوزانده است.
هوش مصنوعی: مدتهاست که در تنهایی خودم هستم و هیچ انتقادی از دیگران نمیکنم. چرا که با وجود نزدیکی او، احساس میکنم فاصلهام از او بیشتر شده است.
هوش مصنوعی: دل و معشوق را به چه رویی بشکنم؟ چونکه نمیتوانم از عشق دلبر بگذرم و دلم را به کسی دیگر بسپارم.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، جان دادن برای زیباییها نشانه زنده دلی است. چه نیکو روزیست که جانم را در راه معشوق فدای کنم.
هوش مصنوعی: دل من را به خاطر آن چهره و قامت زیبا مشکن، چرا که من همچون پرندهای در باغ گلها هستم، بلبل بر روی درختان.
هوش مصنوعی: از کنار فرد خودفرموده و جدی بگذر و به دنیای احساسات و رویاها نزدیک شو. من در حال تجربه چیز دیگری هستم، همچون پرندهای که در جستجوی آزادی و خوشی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز همه شاهان چو همی در نگرم
خدمت تست گرامی تر و شایسته ترم
تا همی زنده بوم خدمت تو خواهم کرد
از ره راست گذشتم گر ازین در گذرم
دل من شیفته بر سایه، و جاه و خطرست
[...]
من بیچاره مگر بر رخ آن مه نگرم
که چو در وی نگرم جامه بتن در بدرم
بزبان با سخن او سخن مه نبرم
بر لب او که همی گوید شهد و شکرم
تو دهی بوسه و من خامش بوسه شمرم
[...]
میروم از غم عشق تو چنان بیخبرم
که ندانم به کجا یا به چه اندیشه درم
همچو روی تو همه کار من آراسته بود
وه، که چون موی تو اکنون همه زیر و زبرم
تیغ هجران تو گر زخم چنین خواهد زد
[...]
ای بزرگی که چو من راه مدیحت سپرم
همه بر شارع اقبال بود رهگذرم
مهر و کین تو نهد قاعدۀ کون و فساد
کرد صدباره ازین منهی فکرت خبرم
چون نهد روی بدین گنبد پیروزه نمای
[...]
عمری است که در راه تو پای است سرم
خاک قدمت بدیدگان میسپرم
زان روی کنون آینه روی توم
از دیده تو بروی تو مینگرم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.