گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
شمس مغربی

ترا که دیده نباشد نظر چگونه کنی

بدین قدم که تو داری سفر چگونه کنی

ترا که هیچ ز احوال خود خبر نبود

بگو ز حال خود دیگران را خبر چگونه کنی

نکره هیچ مریدی چگونه شیخ شوی

پسر نبوده کسی را پدر چگونه کنی

ترا که نیست خبر از جهان زیر و زبر

ز زیر عزم جهان زبر چگونه کنی

نکرده محو فراموش نقش لوح وجود

حدیث عشق ندانم زبر چگونه کنی

چو نیست هیچ وقوفت ز صنعت اکسیر

به‌پیش اهل نظر مس زر چگونه کنی

نگشته کوکب وار صفت مسخر و مایل

نه مشتری و ز زهره قمر چگونه کنی

بمغربی چو رسیدی روان روان بگذر

از او نبرده نصیبی گذر چگونه کنی