مرا که لعل لبت ساقی است و جام شراب
از آن دو نرگس مست توام مدام خراب
مرا که زمزمه قول دوست در گوش است
چه حاجت است آواز چنگ عود و رباب
فتاده بر رخ دلبر بطالع مسعود
نخست چشم که بگشود چشم بخت از خواب
بدین صفت که منم مست ساقی باقی
عجب که باز شناسم شراب را ز سراب
کسی که بیخبر از ِلذت و الم باشد
نه از نعیم بود آگهیش نه ز عذاب
چو با وجود تو من هیچ نیستم از نیست
بهیچ وجه مگردان رخ ک مشو در تاب
خطاب اگر نکنی با من این عجب نبود
که سایه را نکند هیچ آفتاب خطاب
مجو ز مغربی آفتاب در طریقت عشق
که کسی نجست ز مستان و عاشقان آداب
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از زیبایی و جذبه معشوق سخن میگوید و با اشاره به لذتهایی چون شراب و موسیقی، نشان میدهد که عشق و محبت به معشوق برایش اولویت دارد. او خود را در حال مستی از عشق میبیند و به این فکر میکند که بختش چگونه با اولین نگاه معشوق شگفتانگیز شد. شاعر بیان میکند که در غیاب معشوق، هیچ ارزشی ندارد و در واقع وجودش به وجود او وابسته است. او همچنین بیان میکند که در راه عشق، نباید به ظواهر و آداب دنیوی توجه کرد، زیرا حقیقت عشق فراتری از اینگونه مسائل است. عشق و مستی از آن، چنان که شاعر میگوید، حقیقتی عمیق است که تنها مستان و عاشقان آن را درک میکنند.
هوش مصنوعی: من از شراب لبهای تو و خمار نرگسهای مستت همیشه در حال نقصان و خرابی هستم.
هوش مصنوعی: وقتی که یاد و محبت دوست در دل من جاری است، دیگر نیازی به نغمههای ساز و آهنگهای مختلف ندارم.
هوش مصنوعی: نگاهی به چهره معشوق انداختم و همچون شگفتی، بخت و اقبالم را بیدار یافتم.
هوش مصنوعی: من به این حال و با این صفات مست از نوشیدنیام، عجیب است که باز هم بتوانم شراب واقعی را از آب گولزننده تشخیص دهم.
هوش مصنوعی: کسی که از لذتها و سختیها بىخبر است، نه از بهشت چیزى مىداند و نه از عذاب.
هوش مصنوعی: وقتی که وجود تو را دارم، احساس بیارزشی میکنم. خواهش میکنم که به هیچ دلیلی چهرهات را از من دور نکن و مرا به نابودی نکشان.
هوش مصنوعی: اگر به من حرف نزنی، عجیب نیست؛ چون آفتاب هم هیچ گاه به سایه خطاب نمیکند.
هوش مصنوعی: در مسیر عشق، به دنبال نشانهها و راهنماییهای ظاهری نباش، چرا که هیچکس از جمع عاشقان و شیدایان، قوانین و آداب عشق را در نیافته است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
مشابهیابی بر اساس وزن و قافیه
چو سیر گشت سر نرگس غنوده ز خواب
گل کبود فرو خفت زیر پرده آب
چو سرخ گل بسر اندر کشید سبز ردا
نمود باغ بدان شمعهای خویش اعجاب
ز لاله باغ پر از شمع بر فروخته بود
[...]
بفرخی و سعادت بخواه جام شراب
که باز باغ برید از پرند سبز ثیاب
ز رنگ میغ و ز برگ شکوفه پنداری
زمین حواصل پوشید و آسمان سنجاب
بشاخ سوسن نازک قریب شد قمری
[...]
شده است بلبل داود و شاخ گل محراب
فکنده فاخته بر رود و ساخته مضراب؟
یکی سرود سراینده از ستاک سمن
یکی زبور روایت کننده از محراب
نگر که پردر گردید آبگیر بدانکه
[...]
گهی چو مرد پریسای گونه گونه صور
همی نماید زیر نگینه لبلاب
مرا ازین تن رنجور و دیده بی خواب
جهان چو پر غرابست و دل چو پر ذباب
ز بهر تیرگی شب مرا رفیق چراغ
ز بهر روشنی دل مرا ندیم کتاب
رخم چو روی سطرلاب زرد و پوست بر او
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.