شمارهٔ ۱۰۶
مرا ز من بستان دلبرا بجذبه خویش
که نیست هیچ حجابی چو من مرا در پیش
مرا ز من ز سوی کائنات با خود کش
کزان طرف همه نوش است و این طرف همه نیش
از آنکه با تو شده دوست دشمن خویشم
که هر که با تو بود دوست و هست دشمن خویش
طریق فقر و فنا را بمن نما که بود
طریق فقر و فنا بهترین ره آید رویش
چگونه یکقدم از خویشتن نهم بیرون
که هست هستی من سد راهم از پس و پیش
من از تو دور نبودم بهیچ وجه ولی
فکند دور مرا از تو عقل دور اندیش
تو با منی ز منت انفصاب ممکن نیست
کسی چگونه منفصل شود ز سایه خویش
چو سایه مانع شخص است از جمیع وجود
مپرس از او که ترا نیست دین و مذهب و کیش
چو سایه مانع شخص است از جمیع وجود
مرا بهیچ حسابی مگیر از پس و پیش
دوای درد تو ایمغربی بیردن ز تو نیست
که هم تو درد و دوایی و هم تو مرهم ریش
🖰 با دو بار کلیک روی واژهها یا انتخاب متن و کلیک روی آنها میتوانید آنها را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
🖐 شمارهگذاری ابیات | وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف) | 🔍 شعرهای مشابه (وزن و قافیه) | ارسال به فیسبوک
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
🎜 معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است ...
📷 پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی، 📖 راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
حاشیهها
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...