هنو گیتی نبد اج نیستی هست
که بریان و دلم چویان سرمست
نبد اج یان و دل نام و نشانی
کو ایان من اویان عهد می بست
در آن عهدین که اویان بسته با من
من اج اویان پیمان هیجه نشکست
نبد دستی و دامانی به گیتی
که من نج ناد دامان ها ژره دست
من اج اویان کوا اهنامم آورد
نام چهنام آمن به خویشه ببست
مهر اج مهروانان میشه خوش بی
نیجه رو مهروانی کسته بی کست
نه امروجی چما پیوند دناد
نه امرو اج دو گیتی دل چمارست
چما دل اج کهان آن روژه ببرر
اما دناد یان آن روژه پیوست
چو خویشم مغربی آن روزه دور خاست
کوا اویان دمی وی خویشه بنشست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو با جُفتِ عِنینِ خویش پیوَست،
چو شاخِ خُشک، گَشته سروِ او پَست.
چه خوش عیش و چه خرم روزگار است
که دولت عالی و دین استوار است
سخا را نو شکفته بوستان است
امل را نو دمیده مرغزار است
هنر در مد و دانش در زیادت
[...]
چه . . . یر است این ز . . . یر خر زبر دست
که خر چون دید زو، آنگونه بشکست
خر نر را . . . ون در کردم این . . . یر
به سان ماده خر خوابید در غست
چو . . . ادم ماده خر ار، کره بفکند
[...]
فلک را عهد بس نااستوار است
همه کار جهان ناپایدارست
بیا کس کز پی یک روزه راحت
بمانده روز و شب در انتظارست
هوایی دارد و آبی زمانه
[...]
به خود کشتن توان زین خاکدان رست
چنانک آن پیرماهی زافت شست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.