لبیبی
»
ابیات پراکنده در لغت نامه اسدی و مجمع الفرس سروری و فرهنگ جهانگیری و رشیدی
»
شمارهٔ ۷۶ - به شاهد لغت گولانج، بمعنی حلوایی که لابرلا نیز گویند
گولانج و گوشت و گرده و گوز آب و گادنی
گرمابه و گل و گل و گنجینه و گلیم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
والله که روزگار شد از مثل تو عقیم
حقا که چشم چرخ نبیند چو تو کریم
عیبی است در مشیب بعالم درون بزرگ
عیشی است در شباب بگیتی درون عظیم
خود آنزمان کجاست که تن را و عیش را
سستی نبود همدم و پیری نبد ندیم
عهدی که میفشاند درخت صبی ثمر
[...]
خاقانیا نجات مخواه و شفا مبین
کرد شفاعت علت و زاید نجات، بیم
کاندر شفاست عارضهٔ هر سپید کار
واندر نجات مهلکهٔ هر سیه گلیم
خواهی نجات مهلکه منگر نجات بیش
[...]
ای گاه تربیت صفت ذات تو رحیم
وی گاه صفدری یزک لشکر تو بیم
طاوس سدره در حرمت مرغ خانگی
بطنان عرش کعبهٔ جاه ترا حریم
صیت صداش مشرق ومغرب فرو گرفت
[...]
بخشای بر عراقی مسکینت، ای کریم
از لطف شاد کن دل غمگینش ای رحیم
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.