گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
کوهی

صفا در خانه دل را که یار صاف می‌آید

منزه از بد و نیک همه اوصاف می‌آید

دلا در بوته عشقش چو زر بگداز و صافی شو

وگرنه قلب می‌مانی و آن صراف می‌آید

به لطف خویش خاکی را کند خورشید آن مه‌رو

از او در دنیی و عقبی همه الطاف می‌آید

ز چشم او بیاموزند خود علم نظربازی

که از هر غمزهٔ شوخش دو صد کشاف می‌آید

به هر جانب که رو آری نبینی روی نیکو را

گهی از شرق و گه از غرب و از اطراف می‌آید

چو عنقا شد نهان کوهی ز مردم بر سر کوهی

ولی آوازه سیمرغ هم از قاف می‌آید