بیا ای دوست دیداری از این سو
معزز کن شبی رخسار از این سو
وگرنه با نسیم صبح بفرست
رموی زلف خود یکتا از این سو
بگوشت می رسد هر صبح و شامی
فغان و ناله های زار از این سو
برای دفع مخموری صبحها
روان کن باده ی ابرار از این سو
گره دارد دلم از گریه بگشای
بخنده لعل شکربار از این سو
ز گلزار جمال خود نسیمی
بیاد صبحدم بگذار از این سو
چو بلبل بیقرارم هر سحرگاه
فکن برگی از آن گلزار از این سو
ایا ای دلبر عیار شب رو
بیا بر کوری اغیار از این سو
روا نبود که تنها می خوری می
بده یک ساغر خمار از این سو
قدح بر کف بکوهی گفت ساقی
بیا از جانب کهسار از این سو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.