میروم از بر امام طوفکنان به هر طرف
طالع اگر مدد کند دامنش آورم به کف
در ره او رود سرم باز لقاش برخورم
این بشود زهی طرب آن بشود زهی شرف
سعی من از برای او جان و دلم فدای او
مطلب من لقای او گرچه روم به هر طرف
سر بنهم در این هوا جان بدهم در این هوس
به که بغیر از این شود عمر عزیز من تلف
گر تو حیات جاودان میطلبی در این جهان
در ره خاندان به صدق جان بفشان و لا تخف
فیض اگر ز روی صدق در ره خاندان روی
بدرقه ره تو بس، دوستی شه نجف
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این ابیات درباره عشق و ارادت به امام (علیهالسلام) سخن میگوید. او با اشتیاق و طوفانی از عشق به امام به هر سو میرود و آرزو دارد که در حضور او باشد. شاعر به فدای جان و دلش برای دیدن امام معتقد است و میخواهد هر طور که شده به او برسد. او بیان میکند که اگر کسی به دنبال زندگی جاودان است، باید با صدق و اخلاص در مسیر خاندان امام گام بردارد و از ترس نترسد. در نهایت، شاعر معتقد است که دوستی و محبت امام، بهترین راهنما در این مسیر است.
هوش مصنوعی: من به سمت امام میروم و با شتاب هر طرف را میچرخانم. اگر سرنوشت یاری کند، دامن او را به دست میآورم.
هوش مصنوعی: در راه او، اگر سرم را فدای او کنم، خوشحالی و شوقی عظیم به دست میآورم و این باعث افتخار و ارزش برای من خواهد بود.
هوش مصنوعی: تلاش من برای اوست؛ جان و دلم را فدای او میکنم. هدف من دیدار اوست، حتی اگر لازم باشد به هر سو بروم.
هوش مصنوعی: در این فضا سرم را به پایین میگذارم و جانم را در این آرزو فدای میکنم؛ زیرا غیر از این، عمر باارزش من هدر خواهد رفت.
هوش مصنوعی: اگر به دنبال زندگی ابدی هستی، در این دنیا باید برای خاندان و نزدیکانت با صداقت و از روی صدق جان و دل تلاش کنی و از ترس نترسی.
هوش مصنوعی: اگر فیض و خوبی از روی صداقت و محبت به خاندان اهل بیت باشد، بیشک این دوستی و محبت، مسیر سفر تو را روشن و هموار میکند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ما دو سه رند عشرتی جمع شدیم این طرف
چون شتران رو به رو پوز نهاده در علف
از چپ و راست میرسد مست طمع هر اشتری
چون شتران فکنده لب مست و برآوریده کف
غم مخورید هر شتر ره نبرد بدین اغل
[...]
بوی بهار می دهد باد صبا ز هر طرف
سبزه دمید عیش کن ساغر می منه ز کف
موسم تاب خانه رفت از پی گل به باغ رو
بر لب جویبار بر شیشه ی می ز طاق و رف
پیش که سر نهی به گل باده بخور به پای گل
[...]
طالع اگر مدد دهد، دامَنَش آوَرَم به کف
گر بِکَشَم زهی طَرَب، ور بِکُشَد زهی شرف
طَرْفِ کَرَم ز کَس نَبَست، این دلِ پُر امیدِ من
گر چه سخن همیبَرَد، قصهٔ من به هر طرف
از خَمِ ابرویِ توام، هیچ گشایشی نشد
[...]
حشمت میفروش بین بر در او ز هر طرف
گرد مواید کرم اهل صفا کشیده صف
فیض کرامتش نهد دمبدم از سفال می
رند خداشناس را جام جهان نما به کف
پرورشت دهد فلک لیکن ازو تو برتری
[...]
دوش بخواب دیده ام حضرت شحنة النجف
گفت بدان تو نفس خود تا برسی بمن عرف
شمع صف بسوختی شب همه شب برای حق
بهر چه کرده ای بگو عمر شریف خود تلف
هست غذای روح تو ذکر خدا میان جان
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.