ختم قرآن خدا هست از این رو برناس
زانکه تعبیر کلامش ز ازل کرد نیاس
مصحف حضرت حق را تو معبر باشی
گر دلت جمع کنی از غم و شر وسواس
کرد تعلیم خدا اعلم لدنی جان را
بی سیاهی دوات و قلم و بی قرطاس
علم توحید بدان علم نظر می باشد
که جز او هیچ نه بینی تو بادراک و قیاس
وقت آن شد که بجان از دو جهان فرد شوی
بدردل به نشینی همه عمر بپاس
بخوری آب حیاتی که ز جان شد جاری
تا شوی زنده جاوید بخضر و الیاس
تاج شاهی مطلب بنده درویشی باش
کوهیا شکر کن و شاه شو از فقر و پلاس
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صاحبا به هر رهی یک قدری می بفرست
نه از آن می که بود در خور پیمانه وطاس
زان می بیشر و بیشور که بیسیمان را
ساغر او کف دستست وصراحی کریاس
نیست نحاس کش از مطرقه داند همه کس
سبز دارد بن دندان ضواحک نحاس
رتبه عشق برونست زادراک قیاس
عقل مستأصل چونست قرین افلاس
پایه اش گاه بفر شست و گهی بر سر عرش
پرتو عشق زآفاق عیان و زانفاس
شاه را گر نبود تاج و نگین سلطان نیست
[...]
دل برون میرود از پرده، خدا را نفسی
حرف در پرده بگو زان شه بی ستر و لباس
اسم اعظم رقم حق و یداللّه راقم
روح اعظم قلم و لوح دل ما قرطاس
نفس حق چه بود معنی الهام و سروش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.