وقتی اندر سر کویی گذری بود مرا
وندران کوی نهانی نظری بود مرا
جان به جایست، ولی زنده نیم من، زیرا
مایه عمر به جز جان دگری بود مرا
مست گشتم که شبش دیدم و در خواب هنوز
به گه صبح ز مستی اثری بود مرا
همه کس را خور و خواب و من بیچاره خراب
ای خوشا وقت که خوابی و خوری بود مرا
به ازین بودم ازین پیش، اگر هیچ نبود
باری از جنس صبوری قدری بود مرا
باری از دیده مریزید گلابی که به عمر
لذت از عشق همین درد سری بود مرا
هیچ یاد آمدت، ای فتنه که وقتی زین پیش
عاشق سوخته در به دری بود مرا
خواستم دی که نمازی بکنم پیش خیال
لیک آلوده به دامان جگری بود مرا
هیچ کس نبود کاندک غمی او را نبود
لیکن از دولت تو بیشتری بود مرا
نروم پیش که یاد آیی و دیوانه شوی
آنکه گه گه به گلستان گذری بود مرا
پاسبان روز هم از قصه خسرو بشنود
کامشب از گریه چه ناخوش سحری بود مرا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهٔ تجربههای عاشقانه و درد و رنج ناشی از آن است. شاعر به وصف حال خود میپردازد و احساس بیقراری و مستی را بیان میکند. او به یاد شخص محبوبش میافتد و از جدایی و دوری رنج میکشد. شاعر به خواب و استراحت دیگران حسرت میزند، در حالی که خود در عشق دچار سختیها و مشقتهاست. او همچنین از اثرات عمیق عشق و غم فقدان یاد میکند و شکوه و ناله خود را در قالب شعر بیان میکند. در نهایت، شاعر از یاد محبوب غافل نمیشود و احساس میکند که هیچ چیز دیگری مانند عشق او را تحت تأثیر قرار نمیدهد.
هوش مصنوعی: وقتی در خیابانی گذر میکردم، ناگهان در آنجا نگاه دلنشینی به من برخورد کرد.
هوش مصنوعی: جانم در جایگاه امنی قرار دارد، اما من زنده نیستم، چون برای عمر من چیزی جز جان دیگری وجود ندارد.
هوش مصنوعی: در شب مستی، او را دیدم و هنوز در خواب بودم. صبح که شد، از همان مستی اثراتی بر من باقی مانده بود.
هوش مصنوعی: همه مردم برای خود خوراک و خواب دارند، اما من که بدبختم در حال خراب شدن هستم. ای کاش زمانی بیاید که تو در خواب و خوراک باشی و من هم بتوانم آرامش پیدا کنم.
هوش مصنوعی: من در گذشته بهتر از این بودم، حتی اگر هیچ چیزی نداشته بودم، دست کم اندکی صبر در وجودم بود.
هوش مصنوعی: حواستان را جمع کنید که اشکی از چشمانتان نریزد، زیرا تمام لذتهایی که از عشق بردم، تنها همین درد و رنج بوده است.
هوش مصنوعی: هیچ یاد تو نمیآید، ای مشکل و فتنه، در حالی که قبل از این، عاشق سوختهای همچون من به در و دیوار میکوبید.
هوش مصنوعی: خواستم در برابر خیال معشوق نمازی بخوانم، اما دلم به خاطر بعضی از دردها و غمهایم آلوده بود و نمیتوانستم.
هوش مصنوعی: هیچ کس نبود که ذرهای غم برای او نداشته باشد، اما خوشبختی تو برای من بیشتر از همه چیز بود.
هوش مصنوعی: من به جایی نمیروم که تو به یاد من بیفتی و دیوانه شوی. کسی که گاهی به گلستان سر میزند، من هستم.
هوش مصنوعی: نگهبان روز هم داستان خسرو را میشنود و امشب با گریهام احساس ناخوشی داشتم که صبح برایم سخت و تلخ بود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.