نازکیی که دیده ام آن رخ همچو لاله را
سوزم و بر نیاورم پیش وی آه و ناله را
تا چو سگان فغان کنند از رخش اهل نه فلک
ساخت مه چهارده آن بت هجده ساله را
عقل نماند در سری، صبر نماند در دلی
برگل و لاله کس چنین کژ ننهد کلاله را
سوخته رخت اگر سوی چمن گذر کند
در دل خود گمان برد شعله گرم لاله را
بوسه اگر همی دهی، بر لب خود حواله کن
رشوت تست جان من از پی این حواله را
من به نظاره ای خوشم، وصل چه حد من بود
حوصله مگس مدان کو بخورد نواله را
دل خط و وام دادمت، هوش و خرد سپردمت
جانست هنوز دادنی، پاره مکن قباله را
تو ز پیاله می خوری من همه خون که دمبدم
حق لبم همی دهی از لب خود پیاله را
دل که فسرده تر بود هم به گدازش آورد
ناله خسروش چنان کاتش تیز ژاله را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت یار خود سخن میگوید و احساسات عمیق عاشقانهاش را بیان میکند. او به لطافت و نازکی چهره معشوق اشاره میکند و از سوز دل و طاقتسوزی ناشی از عشق صحبت میکند. شاعر میگوید که نمیتواند درد و غم خود را بر زبان بیاورد و در درونش احساساتش شعلهور است. او همچنین به کلمات زیبای معشوق و روابط عاشقانه اشاره میکند و بر دلباختگی خود تأکید میکند. در نهایت، او از احساسات عمیق و دردناکش نسبت به یار گفتوگو میکند و خواستههای خود را در قالب بوسه و شراب بیان میکند. شعر بازتابی است از عشق و دلبستگی که در آن با کلمات زیبا و استعارههای دلنشین تصویر شده است.
هوش مصنوعی: من زیبایی چهرهات را دیدهام و آنقدر دلربا و لطیف است که باید آرام بمانم و هیچ صدای ناله و آهی از خودم درنیاورم.
هوش مصنوعی: به مانند سگی که از درد و اعتراض فریاد میزند، اهل زمین باید بدانند که برای این معشوق هجدهساله، چون ماه چهارده ساخته شده است.
هوش مصنوعی: در ذهن کسی دیگر تفکری باقی نمانده و در دل کسی صبر و طاقت نیست. کسی مانند گل و لاله نمیتواند بر کلاله (سپر رنگی) خود به این شکل بیتوجهی کند.
هوش مصنوعی: اگر لباس سوختهی کسی به سمت گلستان برود، در دلش فکر میکند که لالهی سرخ حرارتش را به او منتقل کرده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی بوسهای بفرستی، آن را فقط بر لبهای خود بگذار، چون این کار برای من دلگرمی و امیدی است که از این طریق به من تعلق دارد.
هوش مصنوعی: من از تماشای زیباییها لذت میبرم، اما وصال و پیوستگی برای من چقدر میتواند دلپذیر باشد؟ مثل مگس که به غذای خود چسبیده و از لذت آن بهره میبرد.
هوش مصنوعی: دل و احساسات خود را به تو سپردم و تمام دانش و عقل خود را به تو واگذار کردم. هنوز هم جانم متعلق به توست و نمیتوانم این ارتباط را قطع کنم، پس لطفاً این پیوند را گسسته نکن.
هوش مصنوعی: تو از جام شراب مینوشی، اما من در هر لحظه، تمام خونم را میریزم و فقط به امید یک جرعه از لبانت انتظار میکشم.
هوش مصنوعی: دل که هرچه بیشتر غمگین و پژمرده میشود، باز هم ز داغ آن نالهای سر میدهد، مانند شعلهای که بر قطرهای آب سرد میتازد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تازگیی که شد ز می آن رخ همچو لاله را
تازه کند به یک نفس داغ هزارساله را
کشتهٔ دیرساله را زنده کند به جرعهای
چاشنیی که میدهد می ز لبت پیاله را
پیش تو سرو و لاله را جلوهٔ نازکی رسد
[...]
ای که ز من فزدوهای گرمی آه و ناله را
زنده کن از صدای من خاک هزارساله را
با دل ما چهها کنی تو که به بادهٔ حیات
مستی شوق میدهی آب و گل پیاله را
غنچهٔ دلگرفته را از نفسم گرهگشای
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.