شب ز سوزی که بر این جان حزین میگذرد
شعله آه من از چرخ برین میگذرد
منم و گریه خون هر شب و کس آگه نیست
با که گویم که مرا حال چنین میگذرد
سوزم آن نیست که از تشنگیم سینه بسوخت
آن است سوزم که به دل ماء معین میگذرد
زاهد، از صومعه زنهار که بیرون نروی
که ازان سوی بلای دل و دین میگذرد
میگذشتی شب و از ماه برآمد فریاد
کاین چه فتنه است که بر روی زمین میگذرد
باد از بوی تو مست است دلیریش نگر
که دوان پیش شه تختنشین میگذرد
قطب دنیا که فلک هرچه کند کار تمام
همه در حضرت آن رای متین میگذرد
گر کنی جور وگر تیغ زنی بر خسرو
همچنان دان که همان نیز و همین میگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از احساس عمیق و درد درونی شاعر خبر میدهد. شاعر در آن از سوز و گداز روحی خود و بیکسیاش در شبهای تنها سخن میگوید. او از گریههای شبانه و حال نزار خود گلهمند است و بیان میکند که سوز او ناشی از عطش روحیاش است، نه فقط ضعف جسمی. همچنین به زاهدان نصیحت میکند که از آسانگذراندن از دنیا بپرهیزند، چرا که فتنهها و مشکلات بزرگی در کمین است. شاعر به زیبایی و قدرت معشوق خود اشاره میکند و نشان میدهد که تمامی دنیا در هالهای از محبت و قدرت او در حرکت است. در نهایت او تأکید میکند که همه چیز، چه خوب و چه بد، باید بگذرد و موقتی است.
هوش مصنوعی: در شب، دردی که بر این جان افسرده میگذرد، شعلهی افسوس من از آسمان میگذرد.
هوش مصنوعی: من هر شب به خاطر درد و غم خود گریه میکنم، اما هیچ کس نیست که متوجه حال من شود و بتوانم با او صحبت کنم.
هوش مصنوعی: من نمیسوزم به خاطر اینکه سینهام از تشنگی میسوزد، بلکه آتش سوزان من به خاطر این است که آب زلال و پاکی به دل من میرسد.
هوش مصنوعی: ای زاهد، مواظب باش از صومعه خارج نشوی؛ چرا که از آن طرف، خطراتی برای دل و ایمان تو lurking دارد.
هوش مصنوعی: در شب میگذشتید و ناگهان از ماه صدایی بلند شد که پرسید این چه آشوبی است که در زمین در حال وقوع است؟
هوش مصنوعی: باد به خاطر عطر تو شگفتزده است. جالب است که میبینی چگونه با شجاعت، جلوتر از شاه، که بر تخت نشسته، میگذرد.
هوش مصنوعی: محور و مرکز عالم، هر کاری که آسمان انجام دهد، همه در راستای آن اراده مستحکم و درست قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر به ظلم و ستم بپردازی یا همچون شمشیر بر سر پادشاهی قرار بگیری، بدان که این وضعیت نیز همچون دیگر چیزها زودگذر است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
کیست آن ماه منور که چنین میگذرد
تشنه جان میدهد و ماء معین میگذرد
سرو اگر نیز تحول کند از جای به جای
نتوان گفت که زیباتر از این میگذرد
حور عین میگذرد در نظر سوختگان
[...]
صبح وصل است و مرا حال چنین می گذرد
شب آدینه مستان به ازین می گذرد
روزگاریست که افلاک به کین میگذرد
کار عشاق به دور تو چنین میگذرد
چند گویی که مه از بام فلک میتابد
بنگر آن ماه که بر سطح زمین میگذرد
خویش را مشتری از بام سپهر اندازد
[...]
عنبرینموی تو بر طرف چمن میگذرد
یا ز گلزار ختا آهوی چین میگذرد
گر کند باز ز هم کاکل مشکین تو باد
تا قیامت به خم و حلقه و چین میگذرد
شد ز دلها اثر تیر کمانداران را
[...]
ایدل این شوخ پریوش که چنین میگذرد
باخبر باش که غارتگر دین میگذرد
این صنم عمر عزیز است مگر یا شب وصل
یا مگر عهد شباب است چنین میگذرد
در کمینم که ببوسم لب لعلش آری
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.