گر به کوی عاشقان آن ماه گاهی بگذرد
بر گدایان همچنان باشد که شاهی بگذرد
سالها شد تا به کویش اوفتادم روز و شب
بر امید آنکه ماهم به ماهی بگذرد
سیل اشکم چون خیالش دید در دل جا گرفت
روز باران کس نخواهد کز پناهی بگذرد
آب دیده می زنم هر دم بران خاک رهش
تا غباری بر نیاید، گر به راهی بگذرد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
یار من گویند آنجا گه گاهی بگذرد
راضیم گر در دلش از بعد ماهی بگذرد
بیهشم در راهش افتاده، مرا آگه کنید
گر درین ره سرو بالا کج کلاهی بگذرد
ای صبا، جانم ببر، در خاک کویش کن نثار
[...]
چون سوار آن خسرو خوبان به راهی بگذرد
با وی از جانهای مشتاقان سپاهی بگذرد
یاد آن شکل و شمایل جان و دل سوزد مرا
هر کجا چابک سواری کج کلاهی بگذرد
ماند نامش بر زبانم وه چه خوش باشد اگر
[...]
ماه شهر آشوب من، هر گه براهی بگذرد
شهر پر غوغا شود، چونان که ماهی بگذرد
روزم از هجران سیه شد، آفتاب من کجاست؟
تا بسویم در چنین روز سیاهی بگذرد
چون بره می بینمش، بیخود تظلم می کنم
[...]
یک سر مو گر هوس از فکر جاهی بگذرد
پشم ما بالد به حدی کز کلاهی بگذرد
شمع محفل داغ میگردد کز آهی بگذرد
آه از آن روزی که حرص از دستگاهی بگذرد
دسترنج سعی آزادی نمیگردد تلف
[...]
شاه من با خیل خوبان چون ز راهی بگذرد
راست پنداری که شاهی با سپاهی بگذرد
چون ز پیشم بگذرد سوزد ز سر تا پا مرا
همچو آن برقی که از پیش گیاهی بگذرد
چون نباشد عمر من کوته که از هجران به من
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
replyپاسخگویی به این حاشیه flagگزارش حاشیهٔ نامناسب linkرونوشت نشانی حاشیه
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.