شمشیر کین باز آن صنم بر قصد دلها میکشد
جان هم کشد بار غمش، دل خود نه تنها میکشد
خطی که از دود دلم بر گرد آن لب سبزه شد
ما را از آن سبزی همه خاطر به صحرا میکشد
مایل به سرو قد او باشد دل خسته مرا
عاشق که صاحبهمت است میلش به بالا میکشد
آن غمزه خونریز او خونم بریزد عاقبت
سخنی دل قصاب را در زیر خونها میکشد
در عاشقی ثابتقدم هرگز نباشد آنکه او
از کوی یار دلستان از بیم جان پا میکشد
عشقت چو کالای من است، جور رقیبان میکشم
تاجر جفای دود را از بهر کالا میکشد
چشمم که از هجر رخت، زین پیش چون قلزم بدی
اکنون چه جیحون شد روان، میلش به دریا میکشد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر در مورد عشق و عذاب ناشی از آن صحبت میکند. شاعر به زیبایی محبوبش اشاره میکند که با تاثیرات خود دلها را تسخیر میکند. غم و درد عشق، جان و دل شاعر را به زحمت میاندازد و او را به سوی یاد معشوق میکشاند. عشق همچون یک کالای ارزشمند است که شاعر با تمام سختیها و ناملایمات رقیبان آن را حفظ میکند. در این عالم، هر تغییر حس، احساسات عاشقانه و غمهای ناشی از فراق و وصال را نمایان میسازد. شعر به طور کلی به تضادها و چالشهای عاشقانه و تأثیرات عشق بر روح و روان اشاره دارد.
هوش مصنوعی: شمشیر انتقام آن معشوق (صنم) به قصد آسیب رساندن به دلها کشیده شده است و با این کار جان نیز از آنها میگیرد. اما این فقط به دلهای دیگر آسیب نمیزند، بلکه دل خود او نیز در این کار تحت فشار و غم قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: دود دل من بر دور آن لب سبز خطی را ایجاد کرده است که یاد آن سبزی، همه ما را به صحرا میبرد و به یاد آن میاندازد.
هوش مصنوعی: دل خسته من به جذابیت و قد بلند او مایل است؛ چرا که عاشق کسی هستم که هدفی والا دارد و این عشق باعث میشود که روحم به سوی آسمان پر کشد.
هوش مصنوعی: غمزهٔ زیبای او به شدت بر من تأثیر میگذارد و سرانجام، کلمات دلشکن را مانند شمشیر بر قلبم فرود میآورد.
هوش مصنوعی: در عشق، کسی که از ترس جانش، از راه محبوبش دوری میجست، هرگز نمیتواند ثابت و پایدار باشد.
هوش مصنوعی: عشق تو برای من مانند یک کالا ارزشمند است و به خاطر آن، سختیها و مشکلات را تحمل میکنم. مانند تاجرانی که به خاطر کالای خود، استرس و دشواریهای ناشی از رقبایشان را میپذیرند.
هوش مصنوعی: چشمم در روزهای دوری از تو، همچنان دریا بود، اما حالا که دوریات را احساس میکنم، آبش به سمت دریا جاری میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خاطر به سوی دلبری هر لحظه ما را میکشد
آنجا که ما را میکشد، این دل هم آنجا میکشد
یاری که از خاطر مرا هرگز دمی غایب نشد
خط فراموشی چرا در دفتر ما میکشد؟
جانا، دگر در کوی خود باد صبا را ره مده
[...]
سرو سهی در بوستان چندانکه بالا میکشد
پیش قد و بالای او از سرکشی پا میکشد
گر دوستان را میکشد خاطر به باغ و بوستان
هرجا که باشد بوی تو ما را دل آنجا میکشد
پیش رخ تو میکشد خط دانه دلهای ما
[...]
حسنش خط دیوانگی بر دفتر ما میکشد
ما را ز خط سبز او خاطر به صحرا میکشد
شکل صنوبر شد دلم، مایل سوی بالای او
زان رو که سرو قامتش، دل را به بالا میکشد
لعلش ز آب چشم من اظهار گوهر میکند
[...]
سودای زلف آن پری ما را به صحرا میکشد
ناچار درد عاشقی آخر به سودا میکشد
شد مردم چشمم به خون از شوق رویت غوطهور
غواص از شوق گهر خود را به دریا میکشد
کی باشد از صوفی عجب در حالت و جد و طرب
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.