نازک رخ جانان من بوی گل خندان دهد
خوش وقت باد صبحدم کو بوی آن بستان دهد
دی بنده زان سرو روان چون عشوه بستد داد جان
ناچار پیش نیکوان هر کاین ستاند، آن دهد
دردی که از جانان بود، راحت فزای جان بود
یک درد دیگر آن بود، کو وعده درمان دهد
بگشاد از لب خنده را، بهر من افگنده را
آری، خدا چون بنده را دولت دهد، آسان دهد
دل از تنم گشته جدا تا خود کیش گوید، بیا
جان بهر رفتن بر دو پا تا خود کیش فرمان دهد
کرد آن سوارم بی سپر وز دل کشیدم اینقدر
ندهم عنان دل را اگر زین پس خدایم جان دهد
چون بر سرم آن بوالهوس، ناوک زنان راند فرس
دل زنده باید آن نفس تا بوسه بر پیکان دهد
یک لحظه مقصود من، بشنو زیان و سود من
تا اشک خون آلود من شرح غم هجران دهد
خسرو شبی و یار نی پیدا، گرش ندهی به من
کم زانکه بر باید شبی بوسه دو سه پنهان دهد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و دلربایی معشوق صحبت میکند و بوی گل و خوشی صبحگاه را به عنوان نمادی از حضور او قرار میدهد. او از درد جدایی و عشق ضایع میگوید و اشاره میکند که این درد به نوعی آرامشبخش است، زیرا وعدهای برای درمان آن وجود دارد. شاعر همچنین به لحظات شیرین و دلپذیر عشق و بوسهها اشاره دارد و از جدایی و غمی که به دنبال آن میآید، صحبت میکند. او به این نتیجه میرسد که عشق آرزویش را برآورده میکند و تمام این دردها و رنجها، در نهایت به شوق وصال و عشق منتهی میشود. شعر نشاندهنده عشق عمیق، حسرت و زیباییهای آن است.
هوش مصنوعی: چهره دلبر من بویی مانند گل خوشبو دارد و امیدوارم صبح زود نسیمی بوزد که بوی آن باغ را به همراه داشته باشد.
هوش مصنوعی: دیروز بنده از آن سرو قد بلند عشق، به دلبریاش جانم را دادم. ناچار برای نیکان، هر کسی که چیزی بگیرد، چیزی دیگر به او میدهد.
هوش مصنوعی: دردی که از محبوب به دل میآید، راحتی بر جان میآفزاید. ولی دردی دیگر وجود دارد که وعدهی درمان را به همراه دارد.
هوش مصنوعی: خندهای که از لبانش برمیآید، به خاطر من است. آری، وقتی خداوند به بندهاش نعمت میدهد، این نعمت به راحتی به او میرسد.
هوش مصنوعی: دل من از جسمم جدا شده است تا خودم بتوانم تصمیم بگیرم. بیا و جانم را برای رفتن بر پا بگذار تا خودم اراده کنم و هدایت کنم.
هوش مصنوعی: آن سوار به من بیسپر حمله کرد و من از دل خود به شدت احساس کردم که دیگر نمیتوانم کنترل احساساتم را به دست بگیرم، حتی اگر در آینده خدا جانم را بگیرد.
هوش مصنوعی: وقتی آن شخص بیپروا بر سر من میآید و تیر به طرفم میزند، باید دل زندهای داشته باشم تا بتوانم بوسهای بر نوک تیر بزنم.
هوش مصنوعی: در این لحظه، هدف من را بشنو که چقدر زیان و سود دارم؛ اشکهای خونین من حاکی از درد جداییام است.
هوش مصنوعی: در شب وقتی خسرو و یار او در کنار هم نیستند، اگر تو به من یک یا دو بوسه پنهانی ندهی، من ناراحت نمیشوم؛ چون این شب برای بوسه دادن کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان بخشد از لب کشته را وانگه به خون فرمان دهد
خون خواری آن شوخ بین کز بهر کشتن جان دهد
خاکم پس از فرسودگی ریزید در میدان او
باشد سمند خویش را روزی بر آن جولان دهد
جانم فدای ساقیی کو آشکارا می خورد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.