گنجور

 
کمال خجندی

سرو سهی در بوستان چندانکه بالا می‌کشد

پیش قد و بالای او از سرکشی پا می‌کشد

گر دوستان را می‌کشد خاطر به باغ و بوستان

هرجا که باشد بوی تو ما را دل آنجا می‌کشد

پیش رخ تو می‌کشد خط دانه دل‌های ما

چندین هزاران دانه را موری به تنها می‌کشد

ننوشت کس در مکتبی بالاتر از باقوت خط

بالای با قوت او خطی بنگر چه زیبا می‌کشد

از موج اشک ار بنگری بگذشته دود سینه‌ها

دانی کزان به آه ما سر بر ثریا می‌کشد

شرمنده‌ایم از ناصِح مشفِق که در اصلاح ما

هم زحمت خود می‌دهد هم زحمت ما می‌کشد

زان غمزه هر تیری که دل آرد به دست از وی کشم

مسکین کمال از دست دل دایم از این‌ها می‌کشد

 
 
 
امیرخسرو دهلوی

خاطر به سوی دلبری هر لحظه ما را می‌کشد

آنجا که ما را می‌کشد، این دل هم آنجا می‌کشد

یاری که از خاطر مرا هرگز دمی غایب نشد

خط فراموشی چرا در دفتر ما می‌کشد؟

جانا، دگر در کوی خود باد صبا را ره مده

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از امیرخسرو دهلوی
ناصر بخارایی

حسنش خط دیوانگی بر دفتر ما می‌کشد

ما را ز خط سبز او خاطر به صحرا می‌کشد

شکل صنوبر شد دلم، مایل سوی بالای او

زان رو که سرو قامتش، دل را به بالا می‌کشد

لعلش ز آب چشم من اظهار گوهر می‌کند

[...]

آشفتهٔ شیرازی

سودای زلف آن پری ما را به صحرا می‌کشد

ناچار درد عاشقی آخر به سودا می‌کشد

شد مردم چشمم به خون از شوق رویت غوطه‌ور

غواص از شوق گهر خود را به دریا می‌کشد

کی باشد از صوفی عجب در حالت و جد و طرب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه