جفا کن بو که این دل بازگردد
دمی با جان من دمساز گردد
به رعنایی چنین مخرام و مستیز
که شهری نیم کشت ناز گردد
چو نامت گویم و ناله برآرم
دل و جان همره آواز گردد
نگویم حال خود با کس نخواهم
که کس با درد من انباز گردد
چو ما مردیم بگشا روی و بگذار
که درهای قیامت باز گردد
چه حد هر خسیسی لاف عشقت
مگس نبود که صید باز گردد
چه جای عافیت باشد دلی را؟
که گرد غمزه غماز گردد
گر آهو چند تگ دارد، نشاید
که گرد ترک تیرانداز گردد
کند افسانه روز بد خویش
شبی گر خسروت همراز گردد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان عشق و دلتنگی شاعر میپردازد. شاعر از معشوقش میخواهد که به او آسیب برساند تا دلش دوباره به سمت او برگردد و نزدیکی بیشتری با او احساس کند. او به زیبایی معشوق اشاره میکند و از ناتوانی در بیان درد دلش به دیگران گلایه میکند. در پایان به مفهوم جدایی و سادگی عشق اشاره دارد و میگوید که در زمان مرگ، درهای قیامت باز خواهد شد. شاعر در تلاش است تا از مصائب عشق بگوید و به حسرتهای آن اشاره کند.
هوش مصنوعی: میتوانی به دل من بیمحلی کنی، چون شاید این بیاعتنایی باعث شود که دوباره به سمت تو برگردد و با روح من همنوا شود.
هوش مصنوعی: به زیبایی و جوانی چنین زندهدل و با نشاط که حتی در شهری که بیشتر کشیده میشود، دلها نرم و لطیف میگردد.
هوش مصنوعی: هرگاه نامت را بر زبان آورم و نالهای از عمق دل و جان برآورم، صدا و نوای من به همراهی دل و جانم میآید.
هوش مصنوعی: نمیخواهم حال و احوالم را با کسی در میان بگذارم، زیرا هیچکس نمیتواند دردی که من دارم را درک کند و با من همدردی کند.
هوش مصنوعی: زمانی که ما از دنیا برویم، چهرهات را نشان بده و اجازه بده که درهای قیامت به روی ما گشوده شود.
هوش مصنوعی: هر کس که به عشق تو ادعا میکند، مثل مگسی است که نمیتواند پرواز کند و به دام بازگردد.
هوش مصنوعی: کجا میتوان دل آرامی پیدا کرد؟ وقتی که زیباییها همیشه به ما اشاره میکنند و ما را به دردسری میاندازند.
هوش مصنوعی: اگر آهو چندین تیر دارد، نباید که دور ترک تیرانداز بچرخد.
هوش مصنوعی: اگر شب، رازدار تو شود، در داستان روزی که به بدی گذشت، به تو کمک خواهد کرد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به عشق اندر نیازش ناز گردد
به ناز اندر بلند آواز گردد
کسی کاو با کسی بد ساز گردد
بدو روزی همان بد باز گردد
نه گبری کو درین دم باز گردد
بیک فضل تو صاحب راز گردد؟
دعاگو را توقّع بود صدرا
که چون عمری ترا دمساز گردد
بصد ترتیب و تشریف و نوازش
ز دیگر بندگان ممتاز گردد
چو دارد مایه از خاک جنابت
[...]
دلش با لطف حق همراز گردد
از آن راهی که آمد باز گردد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.