گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

بتی کز دیدنش جان مست گردد

درون جان من پیوست گردد

مگو کز دیدن من، چیست حالت؟

چو دیوانه که از می مست گردد

چو در گیسو گره بندی، بسا دل

که اقطاع ترا دربست گردد

دلی کز سنگ صد بار آهنین تر

ز یک پیکان چشمت پست گردد

ببین در جان من، مخرام، جانا

که دیده زیر پایت پست گردد

اگر خامه کند وصف جمالت

که خسرو را قلم در دست گردد

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
عطار

گهی زان خنده مست مست گردد

گهی زان غمزه چابک دست گردد

وحشی بافقی

به جام و شیشه کی پابست گردد

ز هر جامی خورد سرمست گردد

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه