گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چون مرغ سحر از غم گلزار بنالد

از غم دل دیوانه من زار بنالد

هر گه که به گوشش برسد ناله زارم

بر درد من سوخته دل زار بنالد

بر سوزش من جان زن و مرد بسوزد

وز ناله زارم در و دیوار بنالد

ای آنکه ز دردت خبری نیست، مکن عیب

گر سوخته ای از دل افگار بنالد

خسرو، اگر از درد بنالد، چه توان گفت؟

عیبی نتوان کرد که بیمار بنالد

 
sunny dark_mode