دل نیست که در وی غم دلدار نگنجد
سندان بود آن دل که در او یار نگنجد
در دل چو بود عشق، نگنجد خرد و عقل
در مجلس خاص ملک اغیار نگنجد
آن را سخن عشق رسد کو به دل از دوست
صد تیر بلا گنجد و آزار نگنجد
جانا، به دل تنگ من اندوه تو بسیار
در گنجد و صبر اندک و بسیار نگنجد
گفتی که غم دیده و دل خور، مگری زار
خویشی دل و دیده درین کار نگنجد
گر حسن فروشی به دگر جلوه برون آی
تا در همه بازار خریدار نگنجد
خواهیم که نقلی ز دهان تو بخواهیم
بیهوده چه گوییم، چو گفتار نگنجد
دیوار و درت در دل من خانه گرفتند
هر چند که در دل در و دیوار نگنجد
کوشد که رهد خسرو بیدل ز غمت، لیک
با حکم قضا حیله و هنجار نگنجد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به بیان احساسات عمیق خود نسبت به عشق و غم میپردازد. او میگوید که دلش از غم معشوق پر است و نمیتواند تحمل کند، زیرا عشق در دل نمیگذارد که عقل و خرد در آن جا بگیرند. در واقع، وقتی عشق در دل باشد، دیگر هیچ چیزی جز آن نمیتواند در آن جا بگیرد. شاعر از درد و رنجی صحبت میکند که در دل و دیدگانش وجود دارد و اشاره میکند که با وجود خواستهها و دلتنگیها، هیچ چیز جز غم معشوق در دل جا نمیشود. همچنین به ناتوانی در بیان احساساتش اشاره میکند و میگوید که حتی اگر زیبایی دیگری وجود داشته باشد، باز هم بیندیشیدن به معشوق نمیتواند در دل کسی جایگاه پیدا کند. در نهایت، او از عشق و حسی که به معشوق دارد، به طرز عمیق و غمگین صحبت میکند و نشان میدهد که هیچ چیزی نمیتواند جایگزین عشق واقعی او شود.
هوش مصنوعی: دل آدمی آنقدر بزرگ و پر از احساسات است که نمیتواند غم معشوق را در آن جای دهد؛ زیرا اگر چنین باشد، دل همچون سندانی خواهد بود که جایی برای یار و عشق ندارد.
هوش مصنوعی: وقتی در دل عشق جای دارد، عقل و خرد نمیتوانند در آنجا بمانند. همچنین، در جمع خاصی که متعلق به دیگران است، نمیتوانند حضور داشته باشند.
هوش مصنوعی: عشق واقعی از طرف دوست به دل میرسد و آنقدر قوی است که میتواند تمام بدبختیها و دردها را تحمل کند، اما آزار و اذیتهایی که از سوی دیگران میآیند، جایی در دل ندارد.
هوش مصنوعی: عزیزم، دل تنگ من پر از غم توست و ظرفیت صبر من کم است؛ بنابراین این اندوه زیادی در من جا نمیشود.
هوش مصنوعی: تو گفتی که غم و اندوه را دیدهای و دلات زجر کشیده است، اما باید بدانی که در این موضوع، هیچ چیز از جنبهٔ دل و دیدی که تو داری نمیتواند کامل و جامع باشد.
هوش مصنوعی: اگر زیباییات را به نمایش بگذاری، به قدری جذاب و دلنواز خواهی بود که هیچکس در بازار عشق نتواند تو را نادیده بگیرد.
هوش مصنوعی: میخواهیم از تو داستانی بشنویم، اما چقدر بیهوده است که چیزی بگوییم، چون آنچه برای گفتن داریم در کلمات نمیگنجد.
هوش مصنوعی: دیوار و در تو در قلب من جا گرفتهاند، هرچند که در دل واقعیات، نه در و دیوار جا میشود.
هوش مصنوعی: خسرو بیدل تلاش میکند از غم و اندوهی که بر او حاکم شده رهایی یابد، اما با توجه به تقدیر و سرنوشت، هیچ تدبیر و چارهای نمیتواند او را نجات دهد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زندانی شوق تو به گلزار نگنجد
جز در قفس مرغ گرفتار نگنجد
در دست ریا باده کشان تا در کعبه
بگذشته میانی که به زنار نگنجد
هرذره نه شایسهٔ طوف حرم اوست
[...]
حرفی است محبت که به گفتار نگنجد
این راز در آیینه اظهار نگنجد
چون ذره سپردیم سراپا به نگاهی
در دیده مشتاق تو دیدار نگنجد
در دیدهٔ من غیر رخ یار نگنجد
در آینه جز پرتو دیدار نگنجد
او گرم عتاب است و مرا غم که مبادا
در حوصله ام این همه آزار نگنجد
فریاد که غمهای تو ز اندازه برون است
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.