توانگری به دل است، ای گدای با صد گنج
چو راحتی نرسانی، مشو عذاب النج
همانست گنج که دیدی چو خاک هر گنجی
که زیر خاک نهی، خاک بر سر آن گنج
خرد ز بهر کمال و کنیش آلت مال
چو ابلهان به ترازوی زر سفال مسنج
مدو چو مور تهیگه تهی که در سالی
نخورد یک جو و پامال شد به بردن رنج
ز خوی زشت پس از مردن تو هم چه عجب
که استخوانت کند سنگ چون صف شطرنج
نه زنده، مرده بود آنکه سنگ پیوسته
تنش به رنگ به سودا و روح در افرنج
ز بهر سنگ ملمع که آیدت در دست
بسا کسان که شکستی به سنگ شان آرنج
ز بهر سیم و درم صد شکنجه بیش کنی
که ایستاده نماز اوفتد برانت شکنج
دو پنجه با تو زده شیر چرخ و تو با خود
گرفته راست سه پنجاه در سرای سپنج
چنان به لذت نفسی، که گر شود ممکن
به حرص حس ششم در فزایی اندر پنج
خوبی چکان که شود خونت آب در ره دین
نه آن خویی که چکد از رخت کرشمه و غنج
به باغ گل ز خوی باغبان دمد نه ز آب
گمان مبر تو که بی رنج بردمد نارنج
اگر چه ناخوشت آید نصیحت خسرو
شفاست آن همه، از تلخی هلیله مرنج
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به بیان اهمیت ثروت در دل و روح انسان میپردازد. شاعر میگوید که ثروت واقعی در درون انسان نهفته است و گنج واقعی فقط به مال و دارایی مادی محدود نمیشود. او تأکید میکند که اگر انسان در زندگیاش به رفاه و راحتی نرسد، نباید خود را عذاب دهد. همچنین، او به زشتخوییها و بیفایده بودن مادیگرایی پس از مرگ اشاره میکند. در نهایت، پیام شعر این است که برای رسیدن به سعادت و خوشبختی واقعی، باید به درون خود و ویژگیهای اخلاقی توجه کرد و از لذتهای دنیوی پرهیز نمود. نصیحت شاعر، گرچه ممکن است تلخ باشد، در حقیقت راهی به سوی درمان و روشنایی است.
هوش مصنوعی: ثروت واقعی در دل انسان است، ای درویش با صدها گنج. اگر تو نتوانی آرامش را به دیگران هدیه کنی، خود را دچار عذاب نکن.
هوش مصنوعی: گنجی که ارزش و اهمیت آن را نمیدانی، درست مانند خاک است. هر گنجی که در زیر خاک قرار بگیرد، در واقع تحتالشعاع خاک و نادیده گرفته شدن قرار میگیرد.
هوش مصنوعی: خرد و دانایی برای رسیدن به کمال مهم است، بنابراین نباید مانند افراد نادان، ارزش خود را با پول و ثروت سنجید. بلکه باید به دانش و آگاهی خود بها بدهیم و آن را در نظر داشته باشیم.
هوش مصنوعی: این بیت به ما یادآوری میکند که مانند مورچه، نباید بیدلیل تلاش کنیم و در پی چیزهای کوچک برویم، زیرا ممکن است تمام زحمات ما بیثمر باشد و در نهایت چیزی عاید ما نشود. در واقع، زمان و انرژی خود را باید هوشمندانه و با هدف صرف کنیم تا نتیجهای رضایتبخش بگیریم.
هوش مصنوعی: پس از مرگ تو، چه عجیب است که استخوانهایت مانند سنگهای صفحه شطرنج میشوند، چرا که ذات بد تو تاثیر خود را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: آن کسی که همواره در تلاش و در عذاب است، نه در حقیقت زنده به شمار میآید و نه در آرامش، بلکه همچون سنگی بیجان و رنگپریده است که نمیتواند از اختلافات و دشواریها رهایی یابد. روحش تحت تأثیر فرهنگ و تفکرات بیگانه قرار دارد.
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن گوهر، ممکن است با سنگهای خُرد و بیارزش درگیر شوی. این نشاندهنده این است که خیلیها به خاطر جستجوی چیزهای باارزش، شکست و آسیبهایی را تجربه کردهاند.
هوش مصنوعی: به خاطر پول و ثروت چقدر شکنجه و زحمت میکشی، در حالی که چون در نماز به سجده میافتی، آن همه سختی برایت بیفایده خواهد بود.
هوش مصنوعی: دو دست و پا به مبارزه با تو آمدهاند و تو هم با قدرت تمام خود را آماده کردهای تا در این عرصه رقابت کنی.
هوش مصنوعی: به قدری در لذت نفس غوطهور هستی که اگر امکان داشته باشد، با میل و اشتهای شدید، میخواهی از تجربههای دیگر هم بهرهمند شوی و از آنها بیشتر لذت ببری.
هوش مصنوعی: اگر انسان خوبیها و فضایلش را به نمایش بگذارد و در راه دین و اخلاق عمل کند، ارزشی دارد، نه اینکه فقط زیباییهای ظاهری و جذابیتهای فریبنده خود را بروز دهد.
هوش مصنوعی: به باغ گل، عطر و بوی خوش باغبان حس میشود، نه به آب یا باران. نباید گمان کنی که نارنج بدون زحمت و تلاش برداشت میشود.
هوش مصنوعی: اگرچه نصیحت کردن ممکن است برایت خوشایند نباشد، اما این نصیحت مانند دارویی است که هر چند تلخ باشد، در نهایت برای سلامتی مفید است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا به تیغ و قلم رنج خصم و دشمن گنج
تن عدوی ترا داده روزگار شکنج
بناز دست ولی کرده یار با بگماز
برنج روی عدو کرده جفت با آرنج
ز دیده خون دل افتاده بر رخان عدوت
[...]
درین خرابه مکش بهر گنج غصه و رنج
چو نقد وقت تو شد فقر خاک بر سر گنج
به کشت و کار جهان رخ میار کآخر داو
ز کشت مات شود شاه عرصه شطرنج
به قصر عشرت و ایوان عیش شاهان بین
[...]
دو هفته ییکه حریفی درین سرای سپنج
اگر بجرعه ی دردی رسی بنوش و مرنج
جهان بتیست که چون دل بمهر او بستی
جفا و جور زیادت کند بعشوه و غنج
ترا که هست پر از شبچراغ خانه ی دل
[...]
زده است زلف توچنبر به رخ چومار به گنج
به گنج راه نبرده است هیچ کس بی رنج
به رنج و دردمرا صرف گشت عمر عزیز
نشدنصیب که آید به چنگ من این گنج
مرا قرار ودل و دین وعقل وهوشی بود
[...]
مهلب ابن ابی صفره میرزادی را
شنیده ام که زبونی رسید از قولنج
برای داوری این درد ریخت زر چندان
که گشت جمله تهی خانمان و کیسه و گنج
بپخت فرنیش از شیر گاو و قند و برنج
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.