گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چه وزن ماه سما را برابر رویت

که آفتاب فلک نیست هم ترازویت

برابری نکند با تو آفتاب، اگر

هزار بار برابر کنند با رویت

دو زلف تو ز پس گوشهات دانی چیست؟

دو زاغ، لیک از آن کمان ابرویت

ز تشنگان لبت شربتی دریغ مدار

کنون که آب لطافت روانست در جویت

شب فراق درازست، من، نمی دانم

که مبتلای شبم یا از آن گیسویت

شبم چگونه نباشد دراز از هجران

که هیچ می نتوانم گسست از مویت

برون جه از کف غم، خسروا، چو تیر از شست

کمان عشق مکش، نیست چون به بازویت

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
سید حسن غزنوی

زهی زمانه ناساز هم نکو گویت

فتاده روز و شب از دیده در تکاپویت

نگارخانه حکمت ضمیر جان بخشت

گشاد نامه حاجت ضمیر دل جویت

بهار دیده منقش ز عکس گلرنگت

[...]

جامی

مرا چو قبله نگردد به عیدگه رویت

ز عیدگه کنم آهنگ کعبه کویت

تو عید خلقی و قربانت آنکه مردم را

کشد به غمزه خون ریز چشم جادویت

اگر چه نیست درین عید رسم مه دیدن

[...]

اهلی شیرازی

مجاورم چو سگان بهر پارس در کویت

فرشته را نگذارم که بگذرد سویت

چه جای آنکه به بیگانه بینمت همدم

که جان خویش نخواهم که بشنود بویت

بدود آه جهانی سیه کنم هر شب

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه