شاخ نرگس را ببرد اینک صبا
سهل باشد بردن از کوری عصا
از خیال سبزه خاک بوستان
چشم می دوزم که گردد توتیا
تا عروس گل به دست آید مگر
سیم را چون آب می ریزد صبا
یار سیم اندام من آخر کجاست؟
یارب، او سیمرغ شد یا کیمیا؟
غنچه ای ماند دلم پر خون و تنگ
ای نسیم زلف تو باد صبا
خوش بیا کز حسرت دیدار تو
زندگانی خوش نمی آید مرا
دیگران را شمع مجلس گشته ای
گر نخواهی سوخت خسرو را بیا
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات عاشقانه و حسرت خود میپردازد. او به نسیم صبح و زیباییهای طبیعت اشاره میکند و از دلتنگی برای یاری که او را ترک کرده، سخن میگوید. شاعر آرزو دارد که دوباره معشوق را ببیند و از زندگی بدون او ناراضی است. همچنین به دیگران اشاره میکند که بدون معشوق نمیتوانند خوشحال باشند و به نوعی از معشوق دعوت میکند تا به او بازگردد.
هوش مصنوعی: نسیم به راحتی شاخ نرگس را میبرد، پس برداشتن عصا از دست کور هم کار دشواری نیست.
هوش مصنوعی: به یاد سبزههای زیبا و طراوت بخش بوستان، چشمانم را به آن دوختهام تا شاید بتوانم از آن زیبایی، به نوعی بهرهمند شوم.
هوش مصنوعی: آیا این امکان وجود دارد که بهار مانند نسیم ملایمی گلها را به دست آورد و زیبایی و لطافت را به ارمغان بیاورد؟
هوش مصنوعی: محبوب خوش قد و قامت من کجاست؟ ای کاش، او به مانند سیمرغ نادر یا کیمیا طلایی شده باشد!
هوش مصنوعی: دل من مانند غنچهای است که در درونش از درد و غم پر شده و بسیار تنگ و فشرده است. ای نسیم، زلف تو مانند باد صباست که به من میوزد.
هوش مصنوعی: ای کاش بیایی، زیرا بدون دیدن تو، زندگی برایم خوشایند نیست.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی بماند و نسوزی، بهتر است که به دل خسرو توجه کنی و او را در کنار خود داشته باشی. تو به مانند شمع مجلس برای دیگران روشنی بخشیدهای و اگر نخواهی که خاموش شوی، باید به او بپیوندی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای مکارم را یمینت رهنما
وی اکابر را بصدرت التجا
چون تو ناورده ستاره شهریار
چون تو نادیده زمانه پادشا
آسمان از قصر تو گیرد علو
[...]
هرکه سعی بد کند در حق خلق
همچو سعی خویش بد بیند جزا
همچنین فرمود ایزد در نبی
لیس للانسان الا ما سعی
انبیا پس رو بدند او پیشوا
عالمان امتش چون انبیا
تا به شب ای عارف شیرین نوا
آن مایی آن مایی آن ما
تا به شب امروز ما را عشرتست
الصلا ای پاکبازان الصلا
درخرام ای جان جان هر سماع
[...]
ظَمَأٌ بِقَلبی لا یَکادُ یُسیغُهُ
رَشفُ الزُّلالِ وَ لَو شَرِبتُ بُحوراً
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.