بس که زلف سرکشت در کار دلها در نشست
هیچ کس در شهر از این سودای بی پایان نرست
عاشقان گشته به راهت خاک و من در غیرتم
کان غبار غیر بر دامان تو خواهد نشست
تو سنت در سینه من نعل در آتش نهاد
هست از آنجا آتشی کز نعل یکران تو جست
سوختی جان مرا و حال من پرسی که چیست
ای عفاک الله، چه گویم جان من هست، آن چه هست
آبروی من که رفت از تو، اگر خون ریزیم
هم به آب روی پاکان که نشویم از تو دست
صد هزار امضای دستور خرد را محو کرد
زلف تو، گر عامل دلهاست یا خوان شکست
من ز خوان خود خراب و در کمین جان خیال
دزد کرد آن گرد کالا، باده نوش افتاده مست
وه که کینش بود با خسرو که از خونش بگشت
وز پی دشواری جان کندنش از غمزه خست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید و اشاره به تأثیر عمیق آن بر دل عاشقان دارد. او به سرکشی زلف معشوق و احساسی که در دلها ایجاد میکند، پرداخته و میگوید که هیچکس در این شهر نمیتواند از این عشق بیپایان رهایی یابد. او خود را در حالتی از فراق و ناراحتی نشان میدهد و از آتش عشق و غمهایش میگوید. در ادامه به سوزش جانش اشاره کرده و میپرسد که دلیل این حال چیست. شاعر همچنین به افت آبروی خود اشاره میکند و میگوید که حتی اگر خون ریزیم، پاکی معشوق را از دست نخواهیم داد. در نهایت، او به آثار عشق و بیتابی ناشی از آن پرداخته و زندگی خود را در کمین خیالات معشوق میبیند.
هوش مصنوعی: موهای پیچیده و فریبنده او به دلها نفوذ کرد و هیچ کسی در این شهر نتوانست از این عشق بیپایان نجات یابد.
هوش مصنوعی: عاشقان به خاطر تو تبدیل به خاک و غبار شدهاند، اما من به خاطر غیرتم نگذارم که هیچ غباری غیر از افتخار تو بر دامنم بنشیند.
هوش مصنوعی: تو علم و یاد تو در وجود من مانند نعل گداختهای است که در آتش گذاشته شده است، و از آن آتش، شعلهای برمیخیزد که به خاطر محبت و ارادت به تو به وجود آمده است.
هوش مصنوعی: عزیزم، تو باعث سوختن جانم شدی و حالا از من میپرسی که حالم چطور است. ای بخشنده، چه بگویم؟ جان من همان است که هست.
هوش مصنوعی: اگر اعتبارم را به خاطر تو از دست بدهم، حتی اگر خونم را هم بریزم، نمیتوانم آبرویم را به پاکان برگردانم و از تو جدا نخواهم شد.
هوش مصنوعی: زلف تو صد هزار امضای دل را که نشاندهنده عقل و فرمانهای آن بود محو کرد. آیا این زلف تو بر دلها تأثیر دارد یا باعث شکست خوانده میشود؟
هوش مصنوعی: من از میز خود بیرون آمدهام و در انتظار جانم هستم؛ خیال دزد در کمین است و با وجود اینکه آن گرد خود را بر روی کالا میزند، اما بادهنوشی مست شده و به خواب رفته است.
هوش مصنوعی: وای از این که بر اثر عشق و محبت، دل خسرو از غم و اندوه به خون مینشیند و به خاطر دشواریهای جانکندنش، از درد عشق خسته میشود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست
جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ
رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر
[...]
رای نورانی او جز آفتاب چرخ نیست
زانکه نورش در جهان نزدیک هست و دور هست
هفت کشور در خط فرمان سلطان سنجرست
هفتگردون در کف پیمان سلطان سنجر است
جز خداوندی که عالم بندهٔ تقدیر اوست
کیست در عالم که او سلطان سلطان سنجر است
گرچهگیتی روشنیگیرد ز نور آفتاب
[...]
توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
دی که بودم روزهدار امروز هستم بتپرست
از ترانهٔ عشق تو نور نبی موقوف گشت
وز مغابهٔ جام تو قندیلها بر هم شکست
رمزهای لعل تو دست جوانمردان گشاد
[...]
تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هست
از می احسان او گیتی پر از هشیار روست
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحب قرانی بود و هست
از دوات کله گیسوی منیر افسر بکلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.