بی رخت از پا فتادم، بی لبت رفتم ز دست
قدر گل بلبل شناسد، قدر باده می پرست
زاهد، از بدنامیم دیگر مترسان، زانکه من
گر برآرم نام نیکو، پیش بدنامان بد است
آشنایی در وجود جوهر فردم نماند
مشکل ما هست اکنون زان دهان نیست هست
سوی چشمانش مبینید، ای رقیبان، زینهار
غارت دین می کنند آن کافران نیم مست
حلقه های زلف ترکان بوالعجب دام بلاست
هر که افتاد اندر آن دام از گرفتاری برست
در میان ما و تو حایل نباشد بحر و کوه
رهروان را کی بود اندیشه از بالا و پست
از وجود خاکی من گر چه گردی خاسته ست
عاقبت خواهد به آب دیده در کویت نشست
گر به قدت سرفرازی می کند طوبی به خلد
روز حشر از رشک خواهم شاخ های او شکست
همچو خسرو کی رهد از بند خویش و هر دو کون
هر که دل در حلقه زنجیر گیسویی نبست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساسی عمیق و غمانگیز از عشق و جدایی است. شاعر از بیپایی و فروافتادگی خود در نبود معشوق صحبت میکند و بیان میکند که انسانها باید ارزشها و زیباییها را بشناسند. او به زاهدان و بدنامان اشاره میکند و میگوید که نام نیکو در پیش بدنامان کمارزش است. همچنین، شاعر به زیبایی و دامهای زلف معشوق اشاره میکند و میگوید که مشکلات و موانع بین دو طرف در واقع اهمیتی ندارند. در نهایت، او رویای وصال را دارد و از زیبایی معشوق به طوبی و روز قیامت میرسد، که در آن میخواهد حسرت دیگران را احساس کند. این شعر ترکیبی از عشق، حسرت و تفکر فلسفی درباره زندگی و مرگ است.
هوش مصنوعی: بیلبی و بیرخت و بیپایی سبب ناتوانی و سقوط من شده است. در این وضعیت، گلی که بلبل به آن علاقه دارد، ارزشش شناخته میشود و همچنین بادهای که مورد ستایش است.
هوش مصنوعی: ای زاهد، دیگر از بدنامی من نترس، زیرا اگر من نام نیکویی به دست آورم، برای بدنامان جایگاه مناسبی نخواهد بود.
هوش مصنوعی: آشنایی در وجود من باقی نمانده است. مشکل ما این است که دیگر در آن دهان چیزی وجود ندارد.
هوش مصنوعی: به رقیبان هشدار میدهم که به چشمهای او نگاه نکنید، زیرا آن کافران که به حالت نیم مست هستند، به جان و ایمان مردم آسیب میزنند و دین را مورد تعرض قرار میدهند.
هوش مصنوعی: زلفهای پیچیده و زیبا به مانند دامهای خطرناک هستند. هر کسی که در این دام گرفتار شود، از سختی و گرفتاری رهایی نخواهد یافت.
هوش مصنوعی: میان ما و تو هیچ مانعی وجود ندارد، نه دریا و نه کوه. رهروان به چه کسی فکر میکنند که از بالا و پایین بترسند؟
هوش مصنوعی: با اینکه از وجود مادّی من گرد و غبار برخاسته، در نهایت با اشک چشمانم در برابر تو آرام میگیرم.
هوش مصنوعی: اگر زیبایی و افتخارت باعث سربلندیات میشود، در روز قیامت از حسادت به گلی در بهشت، شاخهایش را خواهم شکست.
هوش مصنوعی: مانند خسرو که از بند و زنجیر خود رهایی نمییابد، هیچکس نمیتواند از دلبستگی به حلقه زنجیر موهای محبوبش فرار کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شهی کز مهر تو چون بهرمان گردد چمست
جام می بستان که عید فرخ و جشن جمست
چون جمت با دادیار و ملک نارفته ز چنگ
رخ ز می بیجاده رنگ و دل ز ناز و نوش مست
با رضای تو ولی را خار گردد چون حریر
[...]
رای نورانی او جز آفتاب چرخ نیست
زانکه نورش در جهان نزدیک هست و دور هست
هفت کشور در خط فرمان سلطان سنجرست
هفتگردون در کف پیمان سلطان سنجر است
جز خداوندی که عالم بندهٔ تقدیر اوست
کیست در عالم که او سلطان سلطان سنجر است
گرچهگیتی روشنیگیرد ز نور آفتاب
[...]
توبهٔ من جزع و لعل و زلف و رخسارت شکست
دی که بودم روزهدار امروز هستم بتپرست
از ترانهٔ عشق تو نور نبی موقوف گشت
وز مغابهٔ جام تو قندیلها بر هم شکست
رمزهای لعل تو دست جوانمردان گشاد
[...]
تاج دین محمودبن عبدالکریم است آنکه هست
از می احسان او گیتی پر از هشیار روست
صاحب دیوان استیفا که اهل فضل را
اندر او اهلیت صاحب قرانی بود و هست
از دوات کله گیسوی منیر افسر بکلک
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.