تا تو روی چو ماه بنمایی
نتوان دید روی بینایی
نیم بالای تو نباشد سرو
که تو سرو تمام بالایی
به تماشا قدم چه رنجه کنی؟
تو که سر تا قدم تماشایی
گویی از حسرت نبات لبت
شیشه گر گشت چرخ مینایی
روی بنمای تا درو داریم
کز رخ آیینه مصفایی
پیشتر زانکه برد دانی رنگ
نتوانی که روی بنمایی
پیش زلفت فتاده ام شبها
دیو می گیردم ز تنهایی
بسته زلف را بگو، یاری
کای فلان، در کدام سودایی؟
بی تو چون زلف تو پس آمده ام
چه شود، گر به رفق پیش آیی؟
بوسه ای چند بنده خسرو را
بر لب خود برات فرمایی
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این غزل به زیبایی و جذابیت محبوبی اشاره دارد که چهرهاش همچون ماه میدرخشد و دیگران را مجذوب میکند. شاعر به وصف زیبایی این محبوب پرداخته و او را برتر از دیگر زیباییها میداند. در اشعار، دلباختگی و حسرت برای نزدیکی به محبوب نیز مشهود است. شاعر از محبوب میخواهد که خود را نمایان کند تا زیباییاش را بهتر ببیند و از تنهایی و فراق ابراز ناراحتی میکند. همچنین از محبوب درمیخواهد که با او تجدید دیدار کند و عشق را تجلی بخشد.
هوش مصنوعی: وقتی چهرهی زیبای تو همچون ماه درخشان است، دیگر نمیتوان چهرهی کسی را که بینا است، دید.
هوش مصنوعی: نیمهي بالای تو هیچگونه شبیه سروی نیست، زیرا خودت بهترین و زیباترین سرو هستی.
هوش مصنوعی: چرا زحمت میکشی و برای تماشا آمدهای؟ وقتی که خودت به تمام معنا دیدنی هستی.
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که شیشهگر به خاطر حسرت نوشیدن شهد لبانت، همچون چرخ مینا تغییر وضعیت داده است.
هوش مصنوعی: به من نشان بده تا از زیبایی تو بهرهمند شویم، زیرا چهرهات مانند آینهای صاف و روشنی بخش است.
هوش مصنوعی: قبل از اینکه به شناختی از رنگ و بافت برسید، نمیتوانید زیبایی خود را نمایان کنید.
هوش مصنوعی: هر شب به خاطر زلفهای تو، در تنهایی غمگین و افسرده هستم. دیو تنهایی مرا میخورد.
هوش مصنوعی: به کسی که موهای خود را به هم بسته و دوستش یادآوری میشود، بگو که در چه خیالی و اندیشهای فرو رفته که اینگونه خود را در هم پیچیده است.
هوش مصنوعی: بدون تو مانند گیسوی تو عقبنشینی کردهام، چه اتفاقی میافتد اگر با مهربانی به نزد من بیایی؟
هوش مصنوعی: آیا میتوانی چند بوسه به من بدهی تا بتوانم بر لب خود بگذارم و به عنوان نشانی از عشق به خسرو در نظر بگیرم؟
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سر برهنه کردهام به سودایی
برخاسته دل نه عقل و نه رایی
با چشم پر آب پای در آتش
بر خاک نشسته باد پیمایی
چون گوی بمانده در خم چوگان
[...]
ای آنکه نکرد عقل دانایی
جز خدمت درگهت تمنّایی
وی آنکه ندید ذات پاکت را
گردون هزار دیده همتایی
رای تو چو مهر عالم افروزی
[...]
مندیش از آن بت مسیحایی
تا دل نشود سقیم و سودایی
لاحول کن و ره سلامت گیر
مندیش از آن جمال و زیبایی
فرصت ز کجا که تا کنی لاحول
[...]
ما از غم تو شدیم سودایی
ای دوست چرا دمی نمیآیی
بر ما گذری نمیکنی گه گه
ور میگذری دمی نمیپایی
تا تو نظری به ما و من کردی
[...]
جهان چون تو مرغی ندید و نبیند
که هم فوق بامی و هم در سرایی
از خلق جهان کناره میگیرد
آن را که تو در کنار میآیی
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.