دیوانه شدم در آرزویت
ای چشم جهانیان به رویت
جان تو که بد شده ست حالم
وان بد همه از رخ نکویت
دی روی تو دیدم و نمردم
شرمنده بمانده ام ز رویت
بوی خوشم آید از تو در جیب
گل داری یا همین است بویت
پرسی که چگونه ای ز من دور؟
دور از تو چه پرسیم، چو مویت
خاک تن من سرشته چونست
در خور نشد آب ازین سبویت
ماییم و تحیر و خموشی
وافاق همه به گفت و گویت
گفتی تو که آب خوردن آور
امروز به دیده ام چو جویت
خسرو به کمند تو اسیر است
بیچاره کجا رود ز کویت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل از عشق و آرزوهایش نسبت به معشوق سخن میگوید. او از دیوانگی و شوقی که در دل دارد، به شدت رنج میبرند. معشوق با زیباییاش، جان او را آشفته کرده و او را شرمنده کرده است. شاعر به یادبود عطر و بوی خوش معشوق اشاره میکند و از دوری او گله میکند. او در حال تحیر و سکوت است و نمیداند چگونه با این فاصله کنار بیاید. همچنین، او اشاره میکند که معشوق او را در چنگال خود گرفته و او ناتوان از فرار است. در مجموع، این شعر بیانگر شدت عشق و ناتوانی در دوری از محبوب است.
هوش مصنوعی: در عشق تو دیوانه شدهام، ای چشمهایی که جهانیان به تو نگاه میکنند.
هوش مصنوعی: حال من به خاطر وضعیت تو بد شده و تمام این بدحالی نیز ناشی از زیبایی چهرهات است.
هوش مصنوعی: من چهرهی زیبای تو را دیدم و با وجود این که نباید زنده میماندم، شرمنده و مبهوت از زیباییات باقی ماندهام.
هوش مصنوعی: بوی خوشی از تو به مشامم میرسد، آیا این عطر را از گلی در جیب داری یا اینکه این بوی توست؟
هوش مصنوعی: میپرسی که چگونه هستم در حالی که از تو دور هستم؟ اما از تو چه بگوییم وقتی که دوری تو مانند موی توست.
هوش مصنوعی: خاک بدن من چطور در آسمان جای گرفته است که آب شبنم از این سبزه بیرون نیامده است؟
هوش مصنوعی: ما در حالتی از شگفتی و سکوت هستیم، اما همه چیز در اطراف ما در حال صحبت درباره توست.
هوش مصنوعی: گفتی که امروز آب نوشیدن میآوری، اما من در چشمانت مانند جویی آب را میبینم.
هوش مصنوعی: خسرو در دام عشق تو گرفتار شده است و بیچاره نمیداند کجا باید برود، چرا که نمیتواند از کنار تو دور شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
احرام گرفتهام به کویت
لبیک زنان به جستجویت
ساقی بنما رخ نکویت
تا جامِ طرب کشم به بویت
ناخورده شراب مست گردد
نَظّارگی از رخ نکویت
گر صاف نمیدهی، که خاکم
[...]
باد، ار چه گل آردم، ز کویت
گل ننگرم از برای رویت
گفتم صنما در آرزویت
آشفته و تیره دل چو مویت
هر چند نمیرسد بکویت
شب نیست که در فراق رویت
والشمس حکایتی ز رویت
واللیل کتابتی زمویت
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.