وقتی غباری زآستان بفرست سوی چاکرت
تا کی تهی چشم کند با دیدهام خاک درت
دستی بده، ای آشنا، درماندگان را، چون که شد
غرقه به هر یک قطره خوی صد دل به رخسار ترت
دریافتم دل دزدیت، از غمزه غماز تو
آن پرده ما باز شد، چون گشت پیدا گوهرت
ای ابر، گهگاهی بگو آن چشمه خورشید را
در قعر دریا خشک شد از تشنگی نیلوفرت
گرچه ز رحمت آیتی شبها عذابی بر دلم
از بس که آیات الم خوانم همه شب از برت
آخر کم از نظارهای از دور در نخل قدت
دست امیدم کوته است از شاخ سبز نوبرت
در بند پروازست جان، بگذار سیرت بنگرم
زینسان که بینم حال خود مهمان که بینم دیگرت
میکن جفا تا پیش تو میریزم از دیده گوهر
زیرا که تو زیبا رخی زین به نباشد زیورت
گویی به خنده، خسروا، زان توام، گرچه نهای
تسکین جان خویش را ناچار دارم باورت
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از درد و longing خود نسبت به معشوق سخن میگوید. او به معشوق اشاره میکند که چگونه غباری از درگاه او به سوی چاکر خود فرستاده شود تا چشمش با خاک درگاه او تهی نماند. شاعر از درماندگی و وابستگیاش به معشوق میگوید و به تأثیر نگاههای او بر دلش اشاره میکند. او به شبها و عذابهایی که از دوری معشوق بر دلش میگذرد صحبت میکند و در عین حال، امیدش به دیدار و نزدیکی او را بیان میکند. نهایتاً، شاعر از زیبایی معشوق و تأثیر آن بر جان خود یاد میکند و به جفایی که از طرف او متحمل میشود، اشاره میکند. اشعار به نوعی ترکیبی از شوق و دردی است که شاعر از دوری معشوق احساس میکند.
هوش مصنوعی: وقتی که خاکی از درگاه تو به سوی خدمتگزار دلت بفرستی، دیگر چشمانم نمیتوانند به این انتظار خالی بنشینند.
هوش مصنوعی: به من کمک کن، ای دوست، به کسانی که در درد و مشکلات هستند. زیرا هر فردی با نشان دادن احساسات خود در چهرهات غرق شده و به تو نیاز دارد.
هوش مصنوعی: متوجه شدم که دلسوزیات طعنهای دارد و به خاطر نگاه تو، راز دل من فاش شد. هنگامی که زیباییات نمایان گشت، همه چیز روشن و آشکار شد.
هوش مصنوعی: ای ابر، گاهی به خورشید بگو که چشمهاش در عمق دریا به خاطر بیآبی نیلوفر خشک شده است.
هوش مصنوعی: با وجود اینکه نشانهای از رحمت تو میبینم، شبها عذاب و ناراحتی بر دل من حاکم است، چرا که هر شب از روی حافظه آیات قرآن را میخوانم و این باعث میشود که غم و دلتنگی در وجودم بماند.
هوش مصنوعی: در نهایت، از دور به تماشای قد بلند تو نشستهام، اما امید من از رسیدن به تو کم است و دستم به شاخسار سبز جوانیات نمیرسد.
هوش مصنوعی: جان من در تنگنا و محدودیت پرواز است، پس بگذار تا سیرتت را ببینم. به این شکل که حال خود را مشاهده کنم، و ببینم تو چه حالتی داری.
هوش مصنوعی: من از روی عشق و زیبایی تو، اشک میریزم و خود را آزرده میکنم، چرا که هیچ چیز به زیبایی تو نمیتواند زینتبخش باشد.
هوش مصنوعی: گویی به شوخی، ای عزیز، از تو میخواهم، هرچند که نیستی، باید برای آرامش جانم به تو ایمان بیاورم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.