گرچه به هر سخن دلم از تن ربودهای
با این همه بگوی، که جانم فزودهای
چشمت به غمزه بردن دلها نمونهایست
تا تو بدین بهانه چه دلها ربودهای!
رویت درون پرده و صد پرده چاک از او
شادی به روزگار کسی کِش نمودهای
بالین گردناک مرا طعنه میزنی
جانا، به تکیهگاه غریبان نبودهای
آسان مگیر آه و دم سرد من، از آنک
خردی و گرم و سرد جهان نآزمودهای
گفتی که خون به دست خودت ریز، ای رقیب
شکرانه بر من است که از وی شنودهای
کی داند انده شب تنهانشستگان؟
ای آن که مست در بر جانان غنودهای
ای مرغ آب، عربده دریات سهل بود
پروانهوار سینه بر آتش نسودهای
بد گفت عاشقانت چنین کرد، خسروا
رنجه مشو که کِشته خود را درودهای
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این غزل به عشق و دلدادگی میپردازد و احساسات عمیق خود را به معشوق ابراز میکند. او به زیبایی چشمان معشوق اشاره میکند که دلها را میرباید و با وجود اینکه او را از خود دور کرده، اما هنوز جانش را فزوده است. شاعر به مظلومیت و بغض خود در برابر غمهای عشق اشاره میکند و از عواطف خود نسبت به معشوق میگوید. او از دیگران میخواهد که به درد دل او توجه کنند و بر خود خرده نگیرد که در این عشق رنج میکشد. در نهایت، شاعر به سرنوشت عاشقان اشاره کرده و به معشوق هشدار میدهد که نه تنها بر دل او که بر دیگران نیز تأثیر گذاشته است.
هوش مصنوعی: هرچند که به خاطر حرفهایت، دل مرا از جسمم جدا کردهای، اما با این حال، بگو که تو جانم را افزودهای.
هوش مصنوعی: چشمانت با حرکات دلبرانهاش دلها را میرباید، و این باعث میشود که به خاطر این جذابیت، دلهای زیادی را تحت تأثیر قرار دادی.
هوش مصنوعی: چهرهات در پس پردهای قرار دارد و این پرده ها از شادی تو برای دیگران شکافته شدهاند.
هوش مصنوعی: عزیزم، تو بر سر بالین من به من کنایه میزنی، در حالی که شاید هیچگاه در تکیهگاه و پناهگاه غریبهها نبودهای.
هوش مصنوعی: به راحتی احساسات و ناراحتیهای من را دست کم نگیر، زیرا تو هنوز تجربهای از راستاهای زندگی و تغییرات آن نداری.
هوش مصنوعی: تو گفتی که خودت باید به دست خودت خون بریزی، اما ای رقیب، این برای من خوشحالی و شکرگزاری است که از این ماجرا خبر داری.
هوش مصنوعی: کیست که بداند شبهای تار تنهایی چه بر انسان میگذرد؟ ای کسی که در آغوش محبوب خود در خواب خوش غنودهای.
هوش مصنوعی: ای پرندهای که در آب زندگی میکنی، شور و هیجان دریا برای تو آسان است. اما مثل پروانهای که به شعلهی آتش نزدیک میشود، تن خود را به خطر نینداختهای.
هوش مصنوعی: عاشقانت بد گفتند و تو را ناراحت کردند، اماای خسروا، نگران نباش چون تو خود را در آتش غم نینداختهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای شمع اگر نه محنت عشق آزموده ای
از راه دیده راز دلت چون نموده ای
پروانه را بسوختی و یافتی جزا
تخمی که کاشتی بر آن خود دروده ای
از عاشقان تو رسته تری زانکه روزها
[...]
زان تازه خط سبز که بر لب فزودهای
هوش و خرد به تازگی از ما ربودهای
خضر است آن نه خط که ز لعل حیاتبخش
دیگر به آب زندگیش ره نمودهای
خط و لبت که خضر و مسیحند همنفس
[...]
ای آنکه در نصیحت ما لب گشودهای
معلوم میشود که تو عاشق نبودهای
هر طعنهای که بر دل آزرده کردهای
بر زخم ما جراحت دیگر فزودهای
گفتی: اگر دل تو ربودم به صبر کوش
[...]
دارم دلی ز غصه گرانبار بودهای
بر خویشتن ز آبله چیزی فزودهای
دل آن بلا کزو نفسی برق خرمنی
بخت آنچنان کزو اثر مرگ دودهای
از بهر خویش ننگم و دارم ز بخت چشم
[...]
روی تو را ندیده دلم را ربوده ای
در دلبری چه چابک و چالاک بوده ای
دین ودلی سراغ ندارم دگر به کس
غارت همی ز بسکه دل ودین نموده ای
داری کجا ز حالت شب های ما خبر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.