یک موی ترا هزار دام است
یک روی ترا هزار نام است
زان سرو به بوستان بلند است
کز قد تو قایم المقام است
گر مه به تو ناتمام پیوست
رخسار تو، ماه من تمام است
زلف سیهت فتاده در پای
بهر دل خلق پای دام است
دانا لب تو، اگر ببوسد
فتوی ندهد که می حرام است
می بگذارد دل از تو، زیراک
تو آبی و آن سفال خام است
خسرو به تو هم عنان نخواهم
زین توسن چرخ بدلگام است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت معشوق اشاره دارد و میگوید که هر ویژگی از زیباییهای او به نوعی دلخواه و خاص است. یک مو میتواند هزاران خطر و دلبستگی به وجود آورد و روی معشوق هزار نام زیبا دارد. قد بلند او در باغی همچون سرو مشخص است و به زیباییاش قوت میبخشد. اگرچه ماه به زیبایی او ناتمام است، اما چهره معشوق تمام و کامل است. زلف سیاه او بهعنوان دام برای دل خلق به شمار میرود و لب بوسیدنش به عنوان حرام دیده میشود، اما در واقع دل را از آن خود میکند. شاعر در آخر بیان میکند که از او انتظار ندارد که با کسی دیگری همپا باشد و به خاطر زیبایی او، دلش فقط به او وابسته است.
هوش مصنوعی: یک موی تو میتواند سبب ایجاد هزاران مشکل و دام باشد و یک چهره و ظاهر تو میتواند به هزاران نام و عنوان متفاوت شناخته شود.
هوش مصنوعی: از آن درخت سرو که در باغ قد بلند است، میتوان فهمید که به خاطر قامت زیبای تو، درخت به طور پنهانی ایستاده است.
هوش مصنوعی: اگرچه صورت تو ناتمام و ناقص است، اما برای من همچنان کاملترین زیبایی است.
هوش مصنوعی: زلف سیاه تو بر زمین افتاده و این باعث شده است که دلهای مردم به دام عشق تو بیفتد.
هوش مصنوعی: اگر دانایی لب تو را ببوسد، بر او قضاوت نکن که این کار حرام است.
هوش مصنوعی: دل از تو میگذرد، زیرا تو مثل آب هستی و آن دل مثل سفالی ناپخته است.
هوش مصنوعی: من هرگز اجازه نمیدهم که سوار بر این اسب چرخ زمان، با تو همقدم شوم، زیرا تغییر و تحولات زندگی به مانند حرکت چرخهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
خورشید رخ تو را غلام است
بی روی تو عاشقی حرام است
ماهی تو ولی ز نور رویت
در گردن آفتاب فام است
چون زلف تو را گره گشایند
[...]
در عشق تو عافیت حرام است
آن را که نه عشق پخت خام است
کس را ز تو هیچ حاصلی نیست
جز نیستیی که بر دوام است
صد ساله ره است راه وصلت
[...]
گرچه کرمت بلند نام است
در عهدهٔ عهد ناتمام است
تا در تو خیال خاص و عام است
از عشق نفس زدن حرام است
تا هیچ و همه یکی نگردد
دعوی یگانگیت عام است
تا پاک نگردی از وجودت
[...]
از خیل کهای تو را چه نام است
کاندر سرت این خیال خام است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.