کای هرزهدرای بادپیمای
وی شیفتهرای بی سروپای
از خیل کهای تو را چه نام است
کاندر سرت این خیال خام است
جای تو کدام سرزمین است
گمره شدۀ رهت نه این است
مقصود تو چیست از کجایی
در دام غم که مبتلایی
سودای که در سرت فتادهاست
این داغ که بر دلت نهادهاست
از جام محبت که مستی
دل در خم طرۀ که بستی
مهر که فکند در دلت جوش
سودای که برد از سرت هوش
از شوق که گشتهای بدینسان
آشفته و بیدل و پریشان
از زلف کدام عنبرین خال
سودازده گشتهای بدین حال
خورشید رخ کدام مهوش
در خرمن هستیات زد آتش
زین گونه بلا که ره به در نیست
برگرد که جز ره خطر نیست
کآنان که به عشق دل سپردند
هر چند که رنج بیش بردند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.