در خون منم، ای صنم، نشسته
وز عشق تو در الم نشسته
مانند تو دلبری به خوبی
در ملکت حسن کم نشسته
آن ابروی شوخ دلربایت
بگرفته دل و به خم نشسته
هر کس به مقام و منزل خویش
در کوی تو چون سگم نشسته
ای صوفی بی صفا به محراب
چون مردم بی ندم نشسته
خسرو به حریم عشق فارغ
از زمزم و از حرم نشسته
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا دل ز توام به غم نشسته
جان در گذر عدم نشسته
بر خاک در تو من مقیم
مانند سگ حرم نشسته
هر کس که بدید حسن رویت
[...]
ماییم و دلی به غم نشسته
روزان و شبان دُژم نشسته
هر کس پی شادیی گرفتند
ما با غم او به هم نشسته
خلقی ز غم دهان تنگش
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.