من ار چه هر شب از شبهای هجرش می کنم ناله
ز آه من مبادا بر لبش آزار تبخاله
مرا از ناله خود صد خراش است و یکی راحت
که می بشناسد آن سلطان سگان خویش را ناله
گذشت از حد درازی شبم ترسم که ناگاهان
شود شبهای بی پایان در این یک روز صد ساله
ببینم در رخت گر ره بود در آتش و تیغم
دوم ز انسان که گویی می روم بر سوسن و لاله
چه خوش جان دادنی باشد که من از تلخی مردن
تو بخشی از لب خویش آخرش شربت در آن حاله
گرم چون خاک زیر پای توسن پی سپر سازی
همت نگذارم و گردی شوم، آیم ز دنباله
فراقت کشت خسرو را که ترسیدی ز روز بد
ملخ زد کشت دهقان را که می ترسید از ژاله
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس درد و اندوه شاعر از دوری محبوبش میپردازد. شاعر هر شب با ناله و آه، غم دل خود را بیان میکند و نگران است که این درد به محبوبش آسیبی برساند. او از شبهای طولانی و بیپایان میترسد و در آرزوی دیدار محبوبش است. در انتها، شاعر به این نکته اشاره میکند که فقدان محبوبش میتواند به مرگ او بیانجامد و به ترس از روزهای بدی که در انتظار است، اشاره میکند. در کل، شعر احساسی عمیق از عشق و درد ناشی از جدایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: هرچند که هر شب از شبهای دوری او ناله میزنم، اما نخواستم که آه و درد من به او آسیب برساند.
هوش مصنوعی: من از گریهام زخمهای زیادی دارم، اما یک آرامش وجود دارد، آن کسی که صدای نالهام را میفهمد و به خوبی میشناسد.
هوش مصنوعی: شبهای طولانی من گذشته است و نگرانیام این است که ناگهان به شبهای بیپایان تبدیل شود؛ در این یک روزی که به اندازه صد سال احساس میشود.
هوش مصنوعی: میخواهم ببینم که آیا در زیبایی تو، آتش و تیزی تیغ به حساب میآید، چرا که احساس میکنم در حالی که به سمت گلها میروم، در واقع در حال رفتن به دنیای انسانی دیگری هستم.
هوش مصنوعی: چه لذتی دارد اگر من از تلخی مرگ تو، بخشی از لب خود را تقدیم کنم و در آن حال شربتی بزنم.
هوش مصنوعی: اگرچه در سختی قرار بگیرم و مانند خاک زیر پای اسب تو باشم، اما همچنان برای تحقق هدفم تلاش میکنم و از پشت سر تو میآیم تا به تو بپیوندیم.
هوش مصنوعی: دوستداشتن جدایی از هم، زندگی را برای عاشق سخت میکند؛ مانند خسرو که از روزهای بد میترسید و زمیندار نیز به خاطر ترس از خسارت باران یا ژاله، به کشت خود آسیب میزند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
زمانی برق پر خنده، زمانی رعد پر ناله
چنان مادر ابر سوک عروس سیزده ساله
و گشته زین پرند سبز شاخ بید بنساله
چنان چون اشک مهجوران نشسته ژاله بر لاله
ز چشمم ریخت چندان آب کامد خون ز دنباله
کنون افتد به جان خون دلم پرکاله پرکاله
چه خیزد بی تو از گشت چمن چون ساقی دورم
دهد در بزم گل خون جگر از ساغر لاله
به هر باغی که سوزم بی تو از ژاله چه باک آنجا
[...]
مه من بی گل رویت دلم خون گشت چون لاله
جگر هم از غم هجران شده پر گاله پر گاله
بود مه روی آن زیبا جوان چارده ساله
ولی ماهی که دارد گرد خویش از مشکتر هاله
خدا را رحمی از جور و جفایت چند روز و شب
زنم فریاد و گریم خون کشم آه و کنم ناله
چو ماه چارده دارم نگاری چاردهساله
که رخسارش بود ماه و خطش بر گرد مه هاله
درین گلشن زیاد از ساغر حسن تو بود آن می
که ساقی ریخت در جام گل و پیمانه لاله
نباشم چون خموش از جور او با این دل مسکین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.