خون گریم ار چه از ستم بیکران تو
هم خاک روبم از مژه بر آستان تو
بسیار آبگینه دلها شکسته ای
زین جرم سنگ شد دل نامهربان تو
جان رفت و نه وصال توام شد نه عیش خوش
نه من از آن خویش شدم نه از آن تو
در دل که شب جفای تو می گشت تا به روز
گفتم که، ای تو، در دل من، گفت، جان تو
ابرو ترش مکن که شود کشته عالمی
زین چاشنی که می نگرم در کمان تو
از تنگی دهان توام دست کی دهد
روزی من چو تنگ تر است از دهان تو
گفتی که خسرو آن من است این چه دولت است
یعنی منم که می گذرم بر زبان تو
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر احساسات عمیق و درد ناشی از ظلم و بیمهری محبوب را بیان میکند. او به وضعیت ناگوار خود اشاره میکند که اگرچه خون دل میخورد، اما همچنان به محبوبش وفادار است. شاعر از دل شکستهاش و سنگدلی معشوق سخن میگوید و نشان میدهد که نه تنها به وصال محبوب نرسیده، بلکه از عیش و لذت نیز محروم شده است. او در این میان از دوری و جفای محبوبش شکایت میکند و نگران عواقب عدم توجه معشوق به احساساتش است. در نهایت، به نوعی از ماهیت ارتباط خود با محبوب اشاره میکند و تعبیر میکند که خود را در دل او حس میکند و میگوید که محبوب، مالک قلب اوست.
هوش مصنوعی: اگرچه از ظلم و ستم بیپایان تو به گریه بیفتم، اما همچنان اشکهایم را بر آستان تو میریزم.
هوش مصنوعی: دلهای زیادی به خاطر سنگدلی و بیرحمی تو شکسته شدهاند، و این ناشی از گناه و تقصیر توست.
هوش مصنوعی: نفس من به کلی برچیده شد و نه به وصالت رسیدم، نه از خوشی بهرهای بردم، نه با خودم سالی بودم و نه با تو.
هوش مصنوعی: در دل شب که دلم به خاطر ظلمت تو پر از غم بود تا صبح، به خودم گفتم: ای کسی که در قلب من هستی، او هم به من پاسخ داد و گفت: جان تو.
هوش مصنوعی: برای ابروهای خود حالت عبوس و درهم نکن، زیرا با این کار قلب بسیاری از عاشقان را میشکنی. من از این جاذبه و زیبایی تو به شدت تحت تأثیر قرار گرفتهام.
هوش مصنوعی: وقتی دهان تو بسته و تنگ است، از کجا میتوانم روزی و بهرهام را به دست آورم، در حالی که شرایط سختتر و تنگتری دارم؟
هوش مصنوعی: گفتی که خسرو متعلق به من است، این چه خوشبختی است؟ به این معنی که من هستم که بر زبان تو میگذرم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای گشته ملک ساکن ز امر روان تو
کرده جوان جهان را بخت جوان تو
نام تو و خطاب تو از سعد و از علوست
با سعد و با علوست همیشه قران تو
گردنده آسمانی و عدل آفتاب تو
[...]
ای آسمان مُسَخّر حکمِ روانِ تو
کیوانِ پیر بندهٔ بخت جوان تو
خورشید عالمی که به هنگام بزم و رزم
گه زین و گاه تخت بود آسمان تو
گر در زمان مهدی ایمن شود جهان
[...]
ای برده عقل ما اجل ناگهان تو
وی در نقاب غیب نهان گشته جان تو
ای شاخ نو شکفته ناگه ز چشم بد
تابوت شوم روی شده بوستان تو
محروم گشته از گهر عقل جان تو
[...]
ای فخر کرده دین خدای از مکان تو
وی پشت ملک و روی جهان آستان تو
ای کرده ملک را متمکن مکان تو
وی مقصد زمین و زمان آستان تو
ای چرخ پست از بر رای رفیع تو
[...]
ای لعل فتنه بر لب چون ناردان تو
اشکم ز حسرت تو چو در دهان تو
از فربهی و لاغری رنج و صبر من
نسبت همی کنند سرین و میان تو
بیگانه وار می کنی از مهر من کنار
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.