ای غمت خوش تر ز شادی کسان
از غم خود هر دمم شادی رسان
چون کسان گر لایق خدمت نه ایم
لعنتی بفرست بر ما ناکسان
پاره پاره کن مرا بر فرق خویش
تا همه زاغان برند و کرکسان
هر کسی در کعبه وصلت رسید
من بمردم در میان واپسان
مهربانی زو مجو، خسرو، از آنک
شعله را رحمت نیاید بر خسان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
شه کسی را گفت حالی از کسان
کین غنیمت را به درویشان رسان
گفت من گفتم که عهد آن خسان
خام باشد خام و سست و نارسان
پیشتر باش ای برید بی کسان
این جماعت را ز من خدمت رسان
خوردنم می باید اکنون طفل سان
نان خاییده به دندان کسان
لفظ در معنی همیشه نارَسان
زان پیمبر گفت قَدْکَلَّ اللسان
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.