گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

ای غمت خوش تر ز شادی کسان

از غم خود هر دمم شادی رسان

چون کسان گر لایق خدمت نه ایم

لعنتی بفرست بر ما ناکسان

پاره پاره کن مرا بر فرق خویش

تا همه زاغان برند و کرکسان

هر کسی در کعبه وصلت رسید

من بمردم در میان واپسان

مهربانی زو مجو، خسرو، از آنک

شعله را رحمت نیاید بر خسان

 
 
 
جشنوارهٔ رزم‌آوا: نقالی و روایتگری شاهنامه
حکیم نزاری

پیشتر باش ای برید بی کسان

این جماعت را ز من خدمت رسان

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه