گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

چون همی دانی که تن چون جان نهان خواهد شدن

تن چو جان جاوید کن کز کوشش آن خواهد شدن

ز آسمان خضروش چون چشمه عمر آمده ست

کین حیات از بیشتر هم بر کران خواهد شدن

بهر چه گردد، گر انبار اندرین راه دراز

کاروانی کان به سوی آن جهان خواهد شدن

این بلندیهای صورت خواستن از بهر چیست؟

چون زمین است آدمی پی آسمان خواهد شدن

کوش در لعبی که از ماتت به قایم ره برد

چون سراسر مهره هایت رایگان خواهد شدن

تا کی آرایش کنی، گاه از در و گاه از گهر

در نگین دانی که آخر خاکدان خواهد شدن

پیش ازان طعمه مکن پیش سگان حرص و آز

قالبی کاندر نهایت استخوان خواهد شدن

حق صحبت را غنیمت دار با هم صحبتان

چون همی دانی جدایی در میان خواهد شدن

نکته خسرو گران دری ست، ور خوش نآیدت

تو مکن در گوش، گوش تو گران خواهد شدن

 
 
 
صائب تبریزی

شوق ما بال و پر جسم گران خواهد شدن

دار بر منصور ما تخت روان خواهد شدن

عشق دارد سختیی اما گوارا می شود

بیستون بر کوهکن رطل گران خواهد شدن

هست اگر هر گریه ای را خنده ای در چاشنی

[...]

رفیق اصفهانی

با من آن نامهربان مه مهربان خواهد شدن

مهربان با من به رغم آسمان خواهد شدن

فارغ و آسوده خواهد شد دل و جانم ز غم

آنکه بود آشوب دل آرام جان خواهد شدن

از جفای او دل اغیار خواهد شد غمین

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه