چشم است، یارب، آنچنان یا خود بلای جان من
جور است از آنسان دلستان یا غارت ایمان من
شوخ و مقامر پیشه ای، قتال بی اندیشه ای
خونین چو شیرین تیشه ای، صیدت دل قربان من
هر روز آیم سوی تو، دل جویم از گیسوی تو
کان دل که دارد خوی تو، بوده ست روزی آن من
از غارت خوبان مرا جان رها شد مبتلا
تو، شوخ، دیگر از کجا پیدا شدی از جان من؟
ای، گنج دلها، مستیت، در قتل چابکدستیت
درد من آمد مستیت، دیوانگی درمان من
هجرم بکشت و شوق هم، روزی نگفتی از کرم
چون است در شبهای غم، آن عاشق حیران من؟
با عاشقان تنگدل زینسان منه در جنگ دل
آخر بترس، ای سنگدل، ز آه دل بریان من
خیز، ای صبای مشک بو، بر گلرخ من راه جو
حال من مسکین بگو، در خدمت جانان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره احساس عشق و درد جدایی است. شاعر از محبوب خود میگوید که چشمانش هم بلای جان اوست و دل او را میرباید. او توصیف میکند که چگونه هر روز به سوی محبوب میرود و در جستجوی دل گمشدهاش از گیسوان او است. شاعر از سردرگمی و دیوانگی ناشی از عشق و هجران صحبت میکند و از محبوب میخواهد که به حال او توجه کند و آگاه باشد که دلش در عشق به او رنج میبرد. در مجموع، شعر تفسیر عمیقی از عشق، longing و درد جدایی را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چشمان آن معشوق به قدری زیبا و جذاب است که بلای جان من شده و روح و ایمانم را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: شما فردی بازیگوش و اهل ریسک هستید، که بدون تفکر به جنگ و جدل میپردازید. مثل یک تیشهی خونی و شیرین، برای من ارزشمند و مهم هستید، و دل من فدای شما میشود.
هوش مصنوعی: هر روز به سمت تو میآیم و از گیسوان تو دل میطلبم، چون آن دلی که خصلت تو را دارد، روزگاری متعلق به من بوده است.
هوش مصنوعی: از دست رفتن عشق خوبان باعث شد که جانم از درد رهایی یابد. ای شوخ، تو دیگر از کجا سر بر آوردی و جانم را تحت تاثیر قرار دادی؟
هوش مصنوعی: ای گنجینه دلها، شراب تو باعث مستی و شیداییام شده و این مستی تو برای من، درمان دیوانگی و جنون من است.
هوش مصنوعی: عشق و جدایی مرا به شدت رنجور کرده و شوق و اشتیاقم هم کشتن است. آیا یک روز از لطف و بزرگواریات نگفتی که این عاشق پریشان حال، در شبهای غم و اندوهش چه حالی دارد؟
هوش مصنوعی: با کسانی که دل شکسته و عاشق هستند، به این شکل وارد جدل نشو. در نهایت، ای بیرحم، از درد و ناله دل سوختهام بترس.
هوش مصنوعی: برخیز، ای نسیم خوشبو، راهی به سوی روی زیبای من پیدا کن و حال من بیچاره را به معشوقهام بگو.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دزدیده چون جان می روی اندر میان جان من
سرو خرامان منی ای رونق بستان من
چون می روی بیمن مرو ای جان جان بیتن مرو
وز چشم من بیرون مشو ای شعله تابان من
هفت آسمان را بردرم وز هفت دریا بگذرم
[...]
جانم فدای جان تو ای جان و ای جانان من
کفر منست آن زلف تو هم روی تو ایمان من
آمد هوای زلف تو ایمان من خندان شده
هر بلبلی برده گلی از گلشن و بستان من
من در میان با تو خوشم تو در کنار من خوشی
[...]
مجنون منم در عهد تو لیلی تو در دوران من
حسن آیتی در شان تو عشق آیتی در شان من
عیسی دمی، چند از جفا قصد هلاک من کنی
آب حیاتی تا بکی آتش زنی در جان من
ترسم ز چشم مردمت ایگنج حسن آفت رسد
[...]
گویند جان خواهد ز من این جان و این جانان من
آن زلف و آن رخسار او، این کفر و این ایمان من
دل را سپردم با غمش، این جان من وان مقدمش
آن جعد و زلف در همش، وین کار بیسامان من
آن رسم ناگه دیدنش، طرز نگه دزدیدنش
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.