گر ز شوخی نیستت پروای من
رحمتی بر چشم خون پالای من!
ناگهان گر گشت کویت می کنم
چشم من در غیرت است از پای من
من چو جان بدهم، سگ خود را مگوی
تا نگهدارد به کویت جای من
از دلم گر کرته تنگ آمد ترا
خود قبا کن این دل یکتای من
سوزش من از چراغ خانه پرس
کوست سوزان هر دم از سودای من
سنگهایی کان به کویت می خورم
گو گوارا باد بر رسوای من
جان خسرو در دو چشمت یک نظر
گر چه سرزد این قدر کالای من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به محبت و حسرت خود نسبت به محبوب اشاره میکند. او از وابستگی عمیق خود به معشوق صحبت کرده و بیان میکند که حتی اگر به او بیتوجهی کند، همچنان دلش به او تعلق دارد. شاعر به تصویر سوز و اشک خود در عشق اشاره میکند و میگوید که این احساسات دردناک او را نجات میدهند. عشق او به محبوب به اندازهای است که حتی از جان و دلش نیز برای او میگذرد. در نهایت، شاعر به زیستن در کنار محبوب و لذت بردن از زیبایی چشمان او اشاره میکند و میگوید که وجود او، برایش ارزش بیشتری دارد.
هوش مصنوعی: اگر از شوخی و بازی تو نگران نیستی، حداقل بر چشمهای من رحمتی نازل کن که پر از خون است.
هوش مصنوعی: اگر ناگهان به کوی تو بیفتم، چشمانم در حسادت ذوب میشود و از پا میافتم.
هوش مصنوعی: اگر من جانم را فدای تو کنم، از سگ خود نگو که او نیز از من در این کوچه نگهبانی کند.
هوش مصنوعی: اگر دلم از تو ناراحت و آزرده شد، خودت را در دل من جا بده و آن را برای خودت بپوشان.
هوش مصنوعی: سوزش و آتش درون من را از چراغی که در خانه است بپرس، که هر لحظه به خاطر اشتیاق من میسوزد.
هوش مصنوعی: من سنگهایی را که به کویت پرتاب میکنم، سرشار از شادی و رضایت هستند، باشد که بر رسوایی من بیفزایند.
هوش مصنوعی: اگرچه در یک نگاه، جان من در دو چشمت میچرخد، اما این قدر ارزش من بهای کمتری دارد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ای نگار دلبر زیبای من
شمع شهرافروز شهرآرای من
جز برای دیدنت دیده مباد
روشنایی دیدهٔ بینای من
جان و دل کردم فدای مهر تو
[...]
کاشکی برخاستستی روز حشر
جمع گشتی باز این اجزای من
تا ببینم آل پیغمبر بکام
ورچه دوزخ بود خواهد جای من
نفس من بگرفت سر تا پای من
گر نگیری دست من ای وای من
من که فرعونم ز خلق ای وای من
زخم طاس آن ربی الاعلای من
ای سواد زلف تو سودای من
روی تو خورشید مهرافزای من
دل میان زلفت و من رهنشین
فرق بین از جای او تا جای من
فتنه همسایگان شب تا سحر
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.