مرا در سر هوای نازنینی ست
کز او تاراج شد هر جا که دینی ست
نخواهد رفت مهرش از دل من
اگر چه با منش هر لحظه کینی ست
پریشان حالت است از یاد زلفش
به گیتی هر کجا خلوت نشینی ست
هجوم جان مشتاقان بر آن لب
چو غوغای مگس بر انگبینی ست
تنم چون خاک شد، رنجه مکن پای
ترا هم زیر پا آخر زمینی ست
بهار من تویی، زانم چه سود است
که در عالم گلی یا یاسمینی ست
دل از پیشت سلامت چون توان برد
که در هر گوشه چشمت کمینی ست
مجو آخر تو هشیاری ز خسرو
که عشق و عقل را دیرینه کینی ست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
درین ره غیر بعد مصطفی نیست
درین ره غیر شاه مرتضی نیست
عجب دامان کوه دلنشینیست
سقاه اله چه خرم سرزمینیست
بمعنی وجه شیئ جز عین شی نیست
که آن فانی و باقی غیرحی نیست
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.