صبا، گردی ازان زلف دو تا خاست
به هر سو بویی از مشک ختا خاست
بلای خفته سر برداشت، گویی
مرا مویی کزان زلف دو تا خاست
گریبان می درم هر صبح چون گل
همه رسوایی من از صبا خاست
نظرها از زکوة حسن می داد
ز هم افتاد کز هر سو گدا خاست
متاع عقل و جان و دل همه سوخت
من این آتش ندانم کز کجا خاست
تو تار زلف بستی بند در بند
ز هر بندی مرا دردی جدا خاست
امیدم بود کز دستش برم جان
ولیکن خط مشکینش بلا خاست
کنون ما و لب لعل و خط سبز
که تقوی را رقم از کار ما خاست
تماشا را بیا زین سوی باری
کنون کز گریه خسرو گیا خاست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره زیبایی و جذابیت معشوق است که با اشاره به زلف و رایحه مشک او، اشتیاق و دلتنگی شاعر را بیان میکند. شاعر از تأثیر این زیبایی بر خود میگوید و اینکه چگونه این احساسات بر او تأثیر گذاشتهاند. او به وجود زخمهای عاطفی ناشی از عشق اشاره میکند و بیان میکند که آرزو داشت از این درد رهایی یابد، اما زیبایی و جذبه معشوق او را به دام انداخته است. در نهایت، شاعر خواستار تماشا و درک زیباییهای عشق است.
هوش مصنوعی: باد صبحگاهی از زلفهای دو طرف او گرد و خاکی به هوا بلند کرد و در هر جا بویی خوش مانند عطر مشک سر سراسر فضا پیچید.
هوش مصنوعی: گویی بلایی که در خواب بود، ناگهان بیدار شده است و این احساس را دارم که مویی از زلف دو قسمت تو برخاسته و من را به شدت تحت تأثیر قرار داده است.
هوش مصنوعی: هر صبح، چون گل، گریبان من از شراب پر شده است و تمام رسواییام از بادی که صبحگاهان وزیده ناشی میشود.
هوش مصنوعی: نگاهها به زیبایی او معطوف شده بود و از هم جدا شدند، به طوری که از هر سو عدهای نیازمند و گدای عشق او ظهور کردند.
هوش مصنوعی: تمام داراییهای عقل و جان و دل من در این آتش سوخت؛ نمیدانم این آتش از کجا به وجود آمد.
هوش مصنوعی: تو به وسیلهی زلف خود من را به دام انداختی و از هر نوع وابستگی و دوستی باعث شدهای احساس تنهایی و دردی متفاوت در من به وجود بیاید.
هوش مصنوعی: امید داشتم که از محبت او به زندگی ادامه دهم، اما خط سیاهش باعث دردسر و مشکل شد.
هوش مصنوعی: هم اکنون ما بشکلی زیبا و خوش دل و با صفا هستیم که نتیجه کارهایمان، تقوا را به وضوح نشان میدهد.
هوش مصنوعی: بیایید از این طرف تماشا کنیم، چرا که از گریه خسرو درختان به سرسبزی درآمدهاند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
به فَرِّ شَه که روزی ریز شاخ است
کَرَم گر تنگ شد روزی فراخ است
به دیگر جانبش قحط و وبا خاست
به جای نعمت انواع بلا خاست
روم این راه اگر چه سنگلاخ است
که اسبم تیز و میدانم فراخ است
نه یک کشور در این دیرینه کاخ است
بود جایی دگر ، عالم فراخ است
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.