نیامده ست به چشم آدمی بدین سانم
پری و یا ملکی، چیستی، نمی دانم؟
نظر به روی تو کرده دو دیده حیران شد
تو رفتی از نظر و من هنوز حیرانم
گمان مبر که گذارم ز دست دامن تو
اگر چه از دو جهان آستین برافشانم
چنان مقابل تو باد عاشقی در سر
همی روم که به شمشیر رو نگردانم
گر، ای سوار، کمان در کشی به کشتن من
سپر ز دیده بود گاه تیر بارانم
دریده پرده دل تیر غمزه تو، چنانک
شکاف گشت همه رازهای پنهانم
به صبر گفتم «یک لحظه مونس من باش »
جواب داد که «از هجر نیست درمانم »
کرشمه تو و جور رقیب و درد فراق
بدین صفت من بیچاره زیست نتوانم
خوش آن زمان که حریف معاشران بودم
فراغ شاهد و می بود و برگ بستانم
ندانم آن همه هم صحبتان کجا رفتند؟
که هیچ بار نیامد خبر از ایشانم
کنون ز دولت عشقت امید خسرو نیست
که بیش جمع شود خاطر پریشانم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر بیانگر احساس عمیق عشق و درد جدایی است. شاعر در ابتدا به زیباییها و خصوصیات معشوق اشاره میکند و از حیرت خود نسبت به او میگوید. او هرچند که معشوق را از دور میبیند و در غم او به سر میبرد، اما همچنان دلبستهی اوست و نمیتواند از عشق خود جدا شود. شاعر به کنایه از تهدید و عشق میگوید که حتی اگر معشوق او را به قتل برساند، باز هم او را ترک نخواهد کرد. اشعار او پر از حسرت، فراق و آرزوی وصال است و یادآور لحظاتی است که در کنار رفقا و مستان بوده و اکنون آن لحظات را از دست داده است. در نهایت، او به ناامیدی از آینده عشق اشاره میکند و میگوید که دیگر امیدی به خوشبختی ندارد.
هوش مصنوعی: به چشم آدمی همچین چیزی نه پری است و نه فرشته، اینکه من چه هستم، خودم هم نمیدانم.
هوش مصنوعی: چشمهایم به تماشای تو دوخته شده بود و از شدت شگفتی حیرتزده بودم. تو رفتی و از دیدگانم دور شدی، اما من هنوز در تعجب و سردرگمی هستم.
هوش مصنوعی: تصور نکن که من از حمایت و محبت تو دست برمیدارم؛ حتی اگر از هر دو جهان نیز بگذرم، باز هم به تو وابستهام.
هوش مصنوعی: عاشقانه به سوی تو میروم و چنان شجاع و مصمم هستم که حتی با وجود چالشها و خطرات، از هدفم منحرف نخواهم شد.
هوش مصنوعی: اگر ای سوار، کمانت را به سمت من بکشی، سپر من از ترس تیرهایی که شلیک میشود، در برابر چشمانم برمیود.
هوش مصنوعی: نگاه تیز و فریبنده تو، پردهای را که دل من را پوشانده بود، پاره کرده است و حالا همه رازهای نهان من آشکار شدهاند.
هوش مصنوعی: به صبر گفتم که مایه آرامشم باش یه لحظه، اما صبر پاسخ داد که من از دوری درمانی ندارم.
هوش مصنوعی: زیبایی و فریبندگی تو، ظلم و ستم رقیب، و درد جدایی به قدری است که من، بیچاره، نمیتوانم در این وضعیت زندگی کنم.
هوش مصنوعی: زمانی که در کنار دوستانم خوش میگذرانیدم و از دیدن شراب و شادابی باغ لذت میبردم، بسیار شاداب و خوشحال بودم.
هوش مصنوعی: نمیدانم آن همه دوستان و آشناها کجا رفتند؟ که هیچگاه خبری از آنها به من نرسید.
هوش مصنوعی: اکنون دیگر از دولت عشق تو امیدی نیست که خیال دلآشفتهام آرام پیدا کند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
هر آن جواهر کز روزگار بستانم
چرا دهم به خس و خار ار نه بستانم
به دست چپ بدهم آن گهر که در یک سال
بهای صد گهر از دست راست بستانم
چو تیر هر جا ناخوانده گر همی نروم
[...]
ز هر بدی که تو دانی هزار چندانم
مرا نداند از آن گونه کس که من دانم
به آشکار بدم در نهان ز بد بترم
خدای داند و من ز آشکار و پنهانم
تن من است چو سلطان معصیتفرمای
[...]
بعهدهای گذشته امین من آن بود
که شعر خوانم بر آنکه سیم بستانم
بقحطسالی افتادم از هنرمندان
که گر بیان کنم آنرا بشرح نتوانم
اگر بیابم آنرا که شعر دریابد
[...]
خوشی خوشی تو ولی من هزار چندانم
به خواب دوش که را دیدهام نمیدانم
ز خوشدلی و طرب در جهان نمیگنجم
ولی ز چشم جهان همچو روح پنهانم
درخت اگر نبدی پا به گل مرا جستی
[...]
یکی یهود و مسلمان نزاع میکردند
چنان که خنده گرفت از حدیث ایشانم
به طیره گفت مسلمان: گر این قبالهٔ من
درست نیست خدایا یهود میرانم
یهود گفت: به تورات میخورم سوگند!
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.