گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
امیرخسرو دهلوی

فریاد از این جفا که من از یار می کشم

اندک همی شمارم و بسیار می کشم

خاکم که کوب می خورم و پست می شوم

مورم که رنج می برم و بار می کشم

گر از جفای او دلم افگار می شود

بازش هم اندرین دل افگار می کشم

همسایه می بسوزد و فریاد می کند

زان ناله ها که من پس دیوار می کشم

بر یار هم جفا بود، ار گویمش به روی

جوری که من ز یار جفا کار می کشم

در ذکر او چه منع ز فریاد، آخرش

پیکانست کز جگر، نه ز پا، خار می کشم

روشن چو روز گشت در آفاق سوز من

این شعله کز جگر به شب تار می کشم

خسرو خراب گشته و جان هم شده خراب

کز دیده باده های چو گلنار می کشم

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode