توبه دیرینه را می بشکنم
ساقیا، در ده شراب روشنم
ساقیم، گر چون تو بت رویی بود
توبه چبود، مهر ایمان بشکنم
وقتی آید عاشق از مستی خویش
آنکه زان می مست میرد، آن منم
دامنم از گریه خون آلود چیست؟
من که با یوسف، به یک پیراهنم
پرسیم «کاندر چه حالی، بازگوی؟»
اینک از اقبال تو جان می کنم
هر نفس آهی کشم، وز روز بد
روزگار خویش را آتش زنم
زندگی و مردن من چون ز تست
تهمت جان چیست، باری بر تنم؟
بار عشقت بس پذیرم منتی
بار سر گر کم کنی از گردنم
گفت خسرو سوزشی دارد، از آنک
بلبل دامم، نه مرغ گلشنم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از تصمیم خود برای شکستن توبه و بازگشت به دنیای عشق و میگساری سخن میگوید. او به ساقی اشاره میکند و از شراب طلب میکند و توبهاش را به خاطر زیبایی و جذابیت ساقی میشکند. شاعر خود را عاشق معرفی میکند و میگوید که دلش در این راه خونین شده است. او به شباهت خود با یوسف اشاره میکند و از احوال خود میپرسد. احساسات او درباره عشق و عذابهای روحیاش را بیان میکند و در نهایت به نسبت عشق با زندگی و مرگ اشاره میکند و میگوید که تحمل بار عشق را بر عهده میگیرد، حتی اگر این باعث زحمتش شود. شاعر در انتها با اشاره به بلبل و گل، دلتنگی و درد عاشقانهاش را ابراز میکند.
هوش مصنوعی: ای ساقی، من عهد قدیمی خود را میشکنم و در میخانه، شراب روشنی را خواستارم.
هوش مصنوعی: من اگر در برابر تو، که اینقدر زیبا و دلربا هستی، به اشتباه بروم، توبهام چه فایدهای خواهد داشت؟ من ایمانم را زیر سؤال میبرم.
هوش مصنوعی: وقتی عاشق از حال و هوای خود بیرون میآید و به خود میآید، آن کسی که به خاطر عشق و شوق این مستی را تجربه کرده، خود من هستم.
هوش مصنوعی: چرا باید از گریه و اندوه خود بگویم؟ من که با یوسف، تنها در یک پیراهن مشترک هستم.
هوش مصنوعی: میپرسیم که در چه وضعیتی هستی، لطفاً بگو. حالا من به خاطر تو جان میدهم.
هوش مصنوعی: هر لحظه که نفس میکشم، به خاطر روزهای سخت و تلخی که گذراندهام، احساس آتش بر وجودم میکنم.
هوش مصنوعی: زندگی و مرگ من از تو ناشی میشود. اگر به من نسبت اتهام میزنی، چه معنایی دارد که میگویی این بار سنگینی بر جسم من است؟
هوش مصنوعی: بار عشق تو را با تمام وجود تحمل میکنم، هرچند اگر بخواهی، میتوانی این سنگینی را از دوشم برداری.
هوش مصنوعی: خسرو گفت که دلش از یک درد میسوزد، زیرا که او یک بلبل اسیر است و نه یک پرنده آزاد در گلستان.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
تا که رنجوری تو فکرت میکنم
تا تو رنجوری ندانم یا منم
گه توی گویم ترا گاهی منم
هر چه گویم آفتاب روشنم
جامه عصیان برون کرد از تنم
داد از عرفان خود پیراهنم
لیک اگر آتش بسوزد بر تنم
دوستان گردند حالی دشمنم
آتشی در خرمن هستی زنم
دل بکلی از دو عالم بر کنم
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.