گر چه از عقل و دیده و جان برخیزم
حاش لله که ز سودای فلان برخیزم
یک زمان پیش من، ای جان و جهانم، بنشین
تا بدان خوشدلی از جان و جهان برخیزم
گفتیم یا ز من و یا ز سر جان برخیز
از تو نتوانم، لیک از سر جان برخیزم
از پس مرگ اگر بر سر خاکم گذری
بانگ پایت شنوم، نعره زنان برخیزم
به گه حشر چو از خاک برانگیزندم
هم ز بهر تو به هر سو نگران برخیزم
هوسم هست که پیش تو دمی بنشینم
وز سر هر چه بگویی، پس ازان برخیزم
مردم دیده مرا بهر تو در خون بنشاند
من به رویت نگرم، وز سر جان برخیزم
ناتوان گشتم ازان گونه که نتوان برخاست
ور مرا دست بگیری تو روان برخیزم
خسروم بیهده مپسند که هر دم با تو
شادمان شینم و با آه و فغان برخیزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به شدت به عشق و دلدادگی خود به معشوق اشاره میکند. او میگوید که باوجود اینکه از عقل و جانش میخواهد برخیزد، هرگز نمیتواند از عشق آن معشوق دست بردارد. شاعر از معشوقش میخواهد که در کنار او بماند تا او از خوشی به حالت دیگری برود. او همچنین ابراز میکند که حتی بعد از مرگ، با شنیدن صدای پای معشوق نگران و پرشور برمیخیزد. او به این خیال میافتد که وقتی در محشر از خاک برخیزد، باز هم با عشق به معشوق در هر سمت نگران خواهد بود. در نهایت، شاعر به حالتی ناتوان اشاره میکند که اگر معشوق دستش را بگیرد، میتواند دوباره جان بگیرد و از این پس خوشحال باشد.
هوش مصنوعی: هرچند که از عقل و چشم و جان خود فاصله بگیرم، هرگز به خاطر عشق فلانی دست از این عشق برنمیدارم.
هوش مصنوعی: مدتی پیش نزد من بیا، ای عزیز و نور چشمم، تا با خوشحالی از دل و زندگیام برخیزم و به دمی تازه وارد شوم.
هوش مصنوعی: گفتیم یا از من بگذر و یا از روح و جان خودت جدا شو. نمیتوانم از تو دور شوم، اما میتوانم از جانم فاصله بگیرم.
هوش مصنوعی: اگر بعد از مرگم بر سر قبرم بیایید و صدای پایت را بشنوم، با حالتی نالهکنان از جا بلند میشوم.
هوش مصنوعی: در روز قیامت وقتی که از خاک برخواهم خاست، به خاطر تو در هر جهتی که نیاز باشد، نگران و آماده خواهم بود.
هوش مصنوعی: من آرزو دارم که لحظهای پیش تو بنشینم و بعد از اینکه کلامت را بشنوم، از آنجا بروم.
هوش مصنوعی: مردم برای تو به خاطر عشق و احساساتشان، مرا در غم و اندوه فرورفتهاند. اما من وقتی به چهرهات نگاه میکنم، همه چیز را فراموش کرده و از دلتنگی و درد بر میخیزم.
هوش مصنوعی: من به قدری ناتوان شدهام که دیگر نمیتوانم خودم را بلند کنم، اما اگر تو دستی به من بدهی، با روحیهای تازه بلند میشوم.
هوش مصنوعی: من برای تو خوشحالی و شادمانی را بیفایده نمیدانم؛ چرا که هر لحظه با تو در سرور هستم و با اندوه و ناله از تو دور میشوم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
صبح محشر که من از خواب گران برخیزم
به جمالت که چو نرگس نگران برخیزم
در مقامی که شهیدان غمت را طلبند
من به خون غرقه کفن رقص کنان برخیزم
گرچه چون گل دگران جامه درند از عشقت
[...]
مژدهٔ وصلِ تو کو کز سرِ جان برخیزم
طایرِ قُدسم و از دامِ جهان برخیزم
به ولای تو که گر بندهٔ خویشم خوانی
از سرِ خواجگیِ کون و مکان برخیزم
یا رب از ابرِ هدایت بِرَسان بارانی
[...]
مستم آنسان که گر از دیر مغان برخیزم
افتم ای مغبچه خود گو که چسان برخیزم
سر گرانم ز خمار اینکه نیارم برخاست
لطف کرده چو دهی رطل گران برخیزم
مگس روح نشسته به لبت چون گویم
[...]
جذبه ای کو که ز خود دست فشان برخیزم؟
از جهان بی دل و چشم نگران برخیزم
گرد من برتو گران است، بیفشان دستی
که ز دامان تو ای سرو روان برخیزم
مغز را پوست حجاب است ز آمیزش قند
[...]
من و آن گوشه وحدت، که ز بینایی دل
چون نشینم، به تماشای جهان برخیزم
بجز این نیست میان من و اسکندر فرق
کو پی آب رود، من پی نان برخیزم
رشک آن حسن بهاری چو شود آفت باغ
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.