مدتی شد که نظر بر رخ یاری دارم
بلبلم، این همه افغان ز بهاری دارم
نازنینی ست که بهرش دل و دین می بازم
خوبرویی ست که با او سرو کاری دارم
مست دلدارم اگر می نبود، ورنه از آنک
ساقی سر و قدی لاله عذاری دارم
هر که پرسید که «تو دل سوی فلانی داری »؟
هیچ منکر نشوم، گویمش «آری دارم »
می روم غاشیه بر دوش غبار آلوده
چه کنم خدمت دیوانه سواری دارم؟
بامدادانش گرفتم که بیا می نوشیم
گفت بگذار بخسپم که خماری دارم »
خسروا، خدمت خوبان کنم از دیده،از آنک
هر چه دارم من بیچاره ز یاری دارم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و دلبستگی خود به محبوبش سخن میگوید. او احساساتی عمیق و دردناکی را تجربه میکند و به زیبایی محبوبش اشاره میکند. شاعر با اشاره به اینکه اگر محبوبش نبود، مستی و خوشحالی را از دست میداد، نشان میدهد که وجود او برایش حیاتی است. همچنین، در این اشعار به شوق و اشتیاق او برای دیدن محبوب اشاره شده و به نوعی از غم و شادی عشق در زندگیاش سخن میگوید. در نهایت، شاعر تأکید میکند که تمام داراییهایش به خاطر عشق و یاری است که از محبوبش دارد.
هوش مصنوعی: مدتی است که به چهره محبوبم نگاه میکنم و این همه غم و ناله من به خاطر فصل بهار است.
هوش مصنوعی: این فرد زیبا و دلربا، هم دلم را به دست آورده و هم دینم را فدای او کردهام. زیبایی است که در ارتباط با او هستم و سر و کارم با او میگذرد.
هوش مصنوعی: من عاشق معشوقم هستم و اگر او نبود، با این حال به خاطر اینکه ساقی و زیباییاش همچون گل است، همچنان شاد و سرمستم.
هوش مصنوعی: اگر کسی از من بپرسد که آیا دل به کسی دادهام، من هیچوقت انکار نمیکنم و به او میگویم: بله، دارم.
هوش مصنوعی: به سفر میروم و بار غم و غصه بر دوش دارم. چه کاری میتوانم بکنم وقتی که سوار بر اسب دیوانگی هستم؟
هوش مصنوعی: صبح زود او را دعوت کردم که با هم نوشیدنی بنوشیم، اما او پاسخ داد که بگذار فراغتی بیابد و کمی استراحت کند زیرا هنوز اثر خواب سنگین بر او است.
هوش مصنوعی: من برای خوبان خدمت میکنم و از آنها بهرهمند میشوم، زیرا هرچه دارم و هر چه هستم، به دلیل یاری و حمایت آنهاست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
گر چه بر دل ز غم عشق تو باری دارم
لله الحمد که باری چو تو یاری دارم
گردم از رخ مبر ای اشک که این عطر وفا
یادگاری ز سم اسب سواری دارم
باغ من آن سر کوی است و بهار آن گل روی
[...]
از سر زلف نگاری دو سه تاری دارم
یادگاری ز سر زلف نگاری دارم
چه دهم دل بکسی تا غم یاری دارم
کاین دل خون شده را از پی کاری دارم
برد اندیشه یاری ز بس از کار مرا
[...]
روزگاریست بمیخانه گذاری دارم
با سگان در آن خانه قراری دارم
هر کرا حصن حصینی است بربع مسکون
من هم از دیر خرابات حصاری دارم
ساکن خطه عشقیم که اقلیم بقاست
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.