کس بدین روز مبادا که من بد روزم
کس بدین گونه مسوزاد که من می سوزم
دین نمانده ست که تا نامه عصمت خوانم
دل نمانده ست که تا تخته صبر آموزم
شبی بسی رفته به بیداری و آن بخت نبود
که دمد صبح مرادی ز رخت یک روزم
آخر، ای چشمه خورشید، یکی رو بنمای
چند گه تا به سحر همچو چراغ افروزم
ترک قتال و مرا گریه و زاری بسیار
آن گناهست که بر وی نکند فیروزم
چند گویند که رسوا شدی از دامن چاک
چاک دل را چه کنم، گیر که دامن دوزم؟
غم نبود از دگران تا ره خسرو تو زدی
گشت معلوم حد طاقت خود امروزم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی احساس ناامیدی و رنج شاعر است. او به روزهایی دشوار و دردناک اشاره میکند که در آن نه دینی برای او مانده و نه دل و آرامشی برای تحمل مشکلات. شاعر به زحمتهایش در طول شب اشاره دارد و از صبح نرسیدن مرادش گله میکند. او در جستجوی امید و نور است، اما با غم و زاری دست و پنجه نرم میکند و حس میکند که به تنهایی در برابر مشکلاتش قرار دارد. همچنین، شاعر از دیگران ناامید و به غمش از فقدان محبوبش اشاره میکند. در نهایت، او احساس میکند که طاقت بیشتری ندارد و به بنبست رسیده است.
هوش مصنوعی: کسی به چنین روزی نیفتد که من در آن به سر میبرم و هیچکس به اندازه من در عذاب و رنج نیست.
هوش مصنوعی: دینی باقی نمانده تا بتوانم به آن پناه ببرم و دلی هم در کار نیست که بتوانم به آن آرامش و صبری یاد بدهم.
هوش مصنوعی: شبی را بیدار ماندم و در این شب، بخت و اقبال به کمکم نیامد و صبح، آرزو و خواستهای از چهرهام ظهور نکرد.
هوش مصنوعی: در انتها، ای منبع روشنی، لطفاً یک بار جلوه کن تا من از آن نور بهرهمند شوم و مانند شعلهای در دل شب، روشنیام را آغاز کنم.
هوش مصنوعی: ترک جنگ و دعوا و شیون و نالههای فراوان، خطایی است که بر انسان نمیتواند پیروزی بیافریند.
هوش مصنوعی: برخی میگویند که به خاطر دل شکستگی و ایجاد مشکلات در زندگیام رسوا شدهام. اما من چه کار میتوانم بکنم؟ باید تلاش کنم تا دل را ترمیم کنم.
هوش مصنوعی: غمی از دیگران نداشتم تا زمانی که تو به من توجه کردی و در آن لحظه بود که فهمیدم چقدر میتوانم تحمل کنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
بر فلک شب همه شب دیده از آن میدوزم
که به مرغان سحر ناله همیآموزم
همچو شب تیره دلم وز اثر طالع بد
هیچ طالع نشود مهر جهان افروزم
میزنم چشم و ستاره ز نظر میبارم
[...]
لالۀ روی تو را شمع جهان افروزم
عشق می بازم و پروانه صفت می سوزم
نه در آن آینۀ حسن بگیرد آهم
نه دل نازل او را بگدازد سوزم
رشتۀ عمر توانم ز عمت تازه کنم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.