گنجور

حاشیه‌گذاری‌های محمدحسن خاکسارجلالی

محمدحسن خاکسارجلالی


محمدحسن خاکسارجلالی در ‫۱ سال قبل، چهارشنبه ۱۰ اسفند ۱۴۰۱، ساعت ۱۴:۴۰ دربارهٔ صائب تبریزی » دیوان اشعار » تک‌بیتهای برگزیده » تک‌بیت شمارهٔ ۳۸۰:

مخمور یعنی کسی که بعلت زیاده روی در شراب خواری دچار سر خماری و سر درد ناشی از آن شده و در این حالت شخص دیگر قادر به خوردن شراب نیست و حتی از بوی شراب هم وچار تهوع می‌شود. پس مجبور است بنشیند و لذت شراب خواری دیگران را ببیند. شعر به این شکل درست به نظر میرسد.

کفاره شراب خوری های بی حساب 

مخمور در میانه مستان نشستن است

 

محمدحسن خاکسارجلالی در ‫۱ سال و ۷ ماه قبل، دوشنبه ۳ مرداد ۱۴۰۱، ساعت ۱۷:۲۱ دربارهٔ امیرخسرو دهلوی » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶۸:

با سلام و عرض ادب 

بنظر میرسد مصرع اول از بیت اول با وزن عروضی کل غزل نمیخواند و باصطلاح لنگ میزند.

احتمالا بدین شکل بوده 

گرچه از عقل "و دل" و دیده و جان برخیزم 

حاش لله که ز سودای فلان برخیزم 

 

محمدحسن خاکسارجلالی در ‫۲ سال قبل، پنجشنبه ۲۶ اسفند ۱۴۰۰، ساعت ۱۹:۳۹ دربارهٔ مشتاق اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۶۹:

البته شاعر در انتخاب کلمات شعر خود از همه نظر ارجح است اما به نظر بنده اگر به جای کلمه عدم در مصراع:"بودیم به خواب در شبستان عدم" از کلمه "وجود" که متضاد آن است استفاده میکرد با معنا تر بود چون عدم که خود به معنای نیستی است که نمی‌تواند مالکیت داشته باشد که شبستانی داشته باشد یا شبستانی به او نسبت داده شود و خواب و بیداری در آن معنایی ندارد.  در عدم آبی نیست که گوهری از آن به وجود آید. در عدم پناهگاه و پنهان خانه ای نیست که کسی یا چیزی در آن پنهان شود. همه مخلوقات در شبستان وجود خوابیده اند که خود شکلی از وجود است زمانی بیدار می‌شوند که آن هم شکلی از وجود است . مدتی بیداری می‌کنند و باز به خواب می‌روند. ذات نایافته از هستی بخش - کی تواند که شود هستی بخش .عدم که خود نیستی است نمی‌تواند منشا اشکال هستی گهر ، در نایاب ، خواب ، بیداری و.... شود.

 

sunny dark_mode