منزل عشقت که من پوشیده در جان میکنم
رخ گواهی میدهد، هرچند پنهان میکنم
جان که بند رفتن است و ماندنش از بهر آنست
کز کمانت هر زمان من وعده پیکان میکنم
توشه جانم گران گشت از برای آن جهان
بس که غمهایت ذخیره از پی آن میکنم
گفتیم: «خاک درم بهر چه میداری به چشم؟»
گریه چشمم را جراحت کرد، درمان میکنم!
دیده ببرید این زمان از دیدن غمهای تو
هرکجا شینم، دل خلقی پریشان میکنم
غمزه میزد، گفتمش «چون عاشقان جان میکنند
چیست آن، گفتا: «برایشان مردن آسان میکنم
ای که دلها میستد از خلق، گفتم: «این چراست؟»
گفت: «در بازار غم نرخ دل ارزان میکنم»
جان و دل دادم خیالش را، کجا ماند به جا
خسروا، چون دزد بر کالا نگهبان میکنم؟
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دردهای ناشی از آن است. شاعر از احساسات عمیقش نسبت به معشوق صحبت میکند و میگوید که چگونه عشقش به او را در وجودش حس میکند، حتی زمانی که تلاش میکند آن را پنهان کند. او به وابستگی عمیقش به معشوق اشاره میکند و میگوید که غمهای ناشی از این عشق بر روی روح و جانش تأثیر گذاشته است. شاعر از اشک و غم ناشی از عشق سخن میگوید و میگوید که از دیدن غمهای معشوقش به شدت رنج میکشد و دل مردم را نیز تحت تأثیر قرار میدهد. او به نوعی از دست دادن و قربانی کردن جان و دلش برای معشوق یاد میکند و به این نکته میپردازد که در بازار عشق، دل و احساسات او به راحتی در دسترس دیگران قرار میگیرد. این شعر به خوبی جلوهگر درد و زیبایی عشق است.
هوش مصنوعی: عشق تو در عمق وجودم جای دارد و حتی اگر سعی کنم آن را پنهان کنم، چهرهام خود گواهی برای عشق من میدهد.
هوش مصنوعی: روح و جان من به خاطر تو در حال رفتن است و ماندنش به این دلیل است که من هر لحظه از تیرهایی که از کمان تو پرتاب میشود، میخواهم وعدهای بگیرم.
هوش مصنوعی: به خاطر آن جهان، بار زندگیام سنگین شده است، زیرا تمام غمهایت را برای رسیدن به آن جا جمعآوری میکنم.
هوش مصنوعی: به او گفتیم: «چرا این خاک را جلوی چشمت نگه داشتهای؟» او، به خاطر این سؤال، گریهاش شروع شد و حالا میخواهد درد دلش را درمان کند.
هوش مصنوعی: این زمان، چشمانم را از دیدن غمهایت برمیدارم، و هر جا که بروم، دلم را غمگین میکنم و تو را در این حال میبینم.
هوش مصنوعی: او با ناز چشمک میزد و من از او پرسیدم: «عاشقان برای عشق جان میدهند، این موضوع چیست؟» او پاسخ داد: «برای آنها، مرگ در راه عشق کار راحتی است.»
هوش مصنوعی: ای کسی که دلها را از مردم میگیری، من از تو پرسیدم: «چرا این کار را میکنی؟» او پاسخ داد: «در دنیای غم، بهای دلها را کاهش میدهم.»
هوش مصنوعی: من جان و دلم را فدای خیال او کردهام، اما چه تاثیر و اثری از او باقی نمانده است. مانند دزدی که بر کالای خود مراقبت میکند، من نیز از خیال او محافظت میکنم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
این دل پر درد را چندان که درمان میکنم
گوییا یک درد را بر خود دو چندان میکنم
بلعجب دردی است دردِ عشقِ جانان کاندرو
دردم افزون میشود چندان که درمان میکنم
چند گویی توبه کن از عشق و زین ره باز گرد
[...]
در چمن چون یاد آن سرو خرامان می کنم
بلبلان را جمع و گلها را پریشان می کنم
گوهر نایابی و من بهر تو جان میکنم
کان تو جان است و چون جان میکنم کان میکنم
بر لب تو دست سودم دی نه دندان وین زمان
میکنم زان یاد و دست خود به دندان میکنم
در دل عشاق پیکان تو گم شد وین همه
[...]
خاک را از آب روی خود گلستان میکنم
قطرهای تا در بساطم هست طوفان میکنم
آنچنان کز لفظ گردد معنی بیگانه دور
در سواد شهر جولان در بیابان میکنم
گرچه از قسمت دم آبی نصیب من شده است
[...]
چون به یاد زلف او زلف غم افشان میکنم
میکشم آهیّ و عالم را پریشان میکنم
گلستان بیروی او بر من جهنم میشود
من که دوزخ را به یاد او گلستان میکنم
دامن وصلش اگر در کف نباشد یک نفس
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.